پريشانم...

خداوند

پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

می‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است


چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : زیبایی ,

از سخنان مرد بزرگي به نام آقاي دولابي

اين رحمت واسعه حق تعالي است که مدام براي ما راه باز مي‏کند. آن مغفرت واسعه حق تعالي است که اين راه‏ها را باز کرده براي اينکه هيچ انساني که رو به سوي او آورده است،محروم برنگردد

خداي مهربان

پدر چهار تا بچه این‌ها را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ها را مرتب کنید تا من برگردم. می‌خواست ببیند کی چه کار می‌کند. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش.
یکی از بچه‌ها که گیج بود یادش رفت. یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و این‌ها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد جمع کنیم، مرتب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد، بعد می‌رود چیز خوب برایش می‌آورد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که هم ‌این‌جا است. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.
آخرش آن بچه‌ شرور همه جا را ریخت به همدیگر. هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این دارد می‌خندد. خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد . زرنگ  باش. خنگ نباش. گيج نباش. شرور كه نيستي الحمدلله. گيج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه كن پشت پرده رد تنش را ببين و بخند و كار خوب كن. خانه را مرتب كن


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : زیبایی ,

من به ديني افتخار مي كنم كه حتي يك اصل مغاير با اصول پزشكي در آن نديدم

سلام بر همه ي دوستان خوب و بازديدكنندگاني كه علاقه اي به خوندن مطلب فعلي دارن

دين من



توضيح اينكه من قبلا دوست نداشتم از اين جور مطالب تو وبلاگم بنويسم اما هرچي بيشترمطالعه دارم وبيشتر مي گذره مي بينم اين مطالب ، دقيقا مطالبي هست كه دشمنان دوست نما د رمقابل ما ( اين ما يعني كساني كه حالا يه جورايي به دين اعتقاد دارن ) ازش استفاده مي كنن . انگليسي ها با اون سياست كثيفشون وهابيت رو راه انداختن و اين وهابيت دشمني و تفرقه بين شيعه و سني رو راه انداخت. خاطرات مستر همفر رو به ياد دارين؟

جايي خوندم كه گفته شده اسلام راه نفوذي نداره مگراز خود اسلام. يعني عزيز من كه مسلماني ، اگر اين آيه رو برات تفسير كنم ، اونطور كه سفسطه من خيلي به دليل وبرهان نزديك باشه، اونطور كه بتونم هدف خودم رو به تو بقبولونم، اونوقت تو به راه من خواهي آمد.

به حرفم فكر كن

به خواب خرگوشي نري

بيدار باش


من زماني استدلالم اين بود كه نبايد به صرف اينكه فلاني دينش اينه باهاش ارتباط داشت يا نداشت. اصلا دين رو از موضع زندگي حذف كردم تا با همه ارتباط داشته باشم. چه اونكه دين داشت و چه اونكه دين نداشت. همه رو به يك چشم مي ديدم.

كم كم گذشت. مي دوني من چي ديدم؟

مثلا آقا/خانم توده اي، مسيحي(نه اون مسيحيت اصيل) ، يهودي (نه اون يهودي انسان دوست و مومن) يا وهابي يا خيلي از فرقه هايي كه مخالف تبديل منفعت به مصلحت هستن،  وسيله اي كه مثلا تو كشور پاكستان ساخته مي شه رو نمي خرن. اونا اعتقاد دارن كه من با اين كار به جيب دولتي كمك مي كنم كه دوست دارم نباشه.

اونوقت وسيله اي مي سازن با امكانات بهتر وقيمت ارزونتر و البته خيال نكن از سر مهرورزي و انساندوستي، تو شكلاتا و آدامساشون و ... ماده اي مي ريزن كه باعث زوال حافظه ميشه، تو افتخار مي كني كه داري اجناستو از فلان كارخونه معروف تو فلان كشور مي خري اما نمي دوني سران سودجوي اون كشور علاقه ندارن سر به تنت نباشه و دارن آروم آروم نسلت رو از بين مي برن.

مرگ تدريجي فرهنگ

مرگ تدريجي غرور

مرگ تدريجي خودباوري

تو مي شي ابزار

تو مي شي ماشين

حتي تو همين محل كه زندگي مي كني مي شي اسباب خوشحالي قاتلت

من سال ها پيش تو كتابي خوندم كه افرادي هستن كه از زنداني ها استفاده مي كنن. اينطور كه ويروس ها و باكتري ها رو با دستكاري ژنتيك تغيير مي دن تا اونا نيروي بيماري زايي بيشتري پيدا كنن. بعد كه موفق شدن سعي مي كنن پادزهرشو بسازن. خوب حالا من هم زهر دارم و هم پادزهر. چاره پول درآوردن رو دارم. چيه؟ من بيماري رو در جايي شلوغ مثل مراكز خريد يا موسم حج يا گردهمايي ها به طريقي منتشر مي كنم . عده اي مي ميرن و بعد اعلام مي كنم : «حضرات من پادتن پيدا كردم». نتيجه چي مي شه؟ ... بله ، عده اي غير قابل تصور براي خريد به سراغ قاتلشون مي يان واز اون تشكر مي كنن و ازش يه سمبل معرفت و محبت و دوستي مي سازن.

به قول بزرگ ارزشمند، گل سرخي :

ما در كجاي دنيا ايستاده ايم؟؟؟؟؟؟؟؟

دنيا

اينجا مطلبي هست از سخنراني يكي از آقايون كه اسمشون رو فراموش كردم و اميدوارم بتونه براي شما قابل استفاده باشه. مي فرمايد:

بر اساس آن چیزی که به ما یاد دادند ما بر اثر علاقه مان و ایمانمان باید ظهور را نزدیک حس کنیم. اما جدای از این مقدمه که نزدیک بودن ظهور را همه باید از روی حس قوی خودشان به دلایل روانی در خودشان داشته باشند، سه نوع دلیل برای نزدیک بودن ظهور وجود دارد که یکی از دیگری مهمتر هست.

نوع اول از دلایل نزدیک بودن ظهور آقا امام زمان (عج) دلایل شهودی ست. دلایل شهودی یعنی چی؟ اولیا خدا از چه طریقی، نمیدانم ولی آنا خیلی چیزها رو میتوانند بفهمند؛ میفهمند و خبرش را میدهند به بعضی از اطرافیانشان، ومعمولا هم زیاد ابهامش رو باز نمی کنند. آیا از این جور اخبار استفاده می شود که ظهور نزدیک است ؟ ... به شدت!

نمونه های زیادی داریم از خبرهایی که عرفا در مورد شکل گیری انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و حتی رهبری آقا از سال های سال قبل از پیروزی انقلاب داده اند. به کرات حرفها و اشاراتی نقل شده که یک نمونه اشاره ای خدمتتان عرض می کنم.

با خداست، هیچکس نمی تواند وقت تعیین بکند ولی ما میتوانیم چیزهایی بشنویم. آیت الله ناصری که خیلی صریح از آیت الله بهجت نقل کردند که پیرمردهای این دوران هم ظهور را درک خواهند کرد. و به خود بنده دو نفر از علمای بزرگوا ر که هردو رو میشناسید از قول آقای بهجت گفته اند که ایشان اتفاقات عراق را مرتبط با قصه سفیانی می دانند.

 

به گروه دوم یعنی دلائل ظهور می پردازیم که شهودی نیستند و شامل اخباری هستند که در روایات از ائمه معصومین در مورد آخرالزمان آمده، و اگر بخواهیم همه را بگوییم خیلی مفصل می شود. در کتاب "بیان الائمه" (آخرین چاپ آن 23 سال پیش در بیروت بوده) که براساس روایات نوشته شده و در ان آمده است ،کشورهای کفر اسلحه ها و نیروهای نظامی خودشان را در خاور میانه و کشورهای اسلامی پیاده می کنند ولی وقتی می خواهند وارد عراق شوند با جنگ از جنوب وارد عراق می شوند و شهرها را یکی پس از دیگری می گیرند، تا بغداد؛ که بغداد رو عفوا ً و بدون درگیری تصرف می کنند و وارد بغداد می شوند. چون امرای بغداد از عمله های خود کشورهای غربی اند (لأن أمرائهم من عملائهم)، لذا بغداد را بدون گلوله می گیرند.

آیا شما این اتفاقات را ندیدید؟ و بعد در روایات نوشته تا چند سال در این کشور درگیری و خونریزی و هر چند ماه یک بار یه حاکم عوض می شود و بعد از 2 سال هم چه اتفاقی پیش می آید را نوشته و همه اینها را براساس روایات و تحقیق نوشته اند، چشم بندی که نیست، و شما دارید اینها رو می بینید.

ویا در اخبار آخرالزمان و ظهور داریم که اگر کسی که امیر حجاز یا عربستان شد، عبدالله باشد و این عبدالله مرد، دیگر هیچ فاصله ای با ظهور ندارید و شمارش معکوس برای ظهور رو خواهیم داشت؛ چالشهای عبدالله و آمریکا هم در اخبار وجود دارد و میتوانید ببینید...

ملک عبدالله بن عبدالعزیز  پادشاه عربستان

بزرگان اهل روایت و تاریخ فرمودند از علائم ظهور چیزی جز هفت هشت ماه قبل از ظهور باقی نمانده. این یعنی اینکه، علائمی که ظاهر نشده آنهایی هستند که اگر ظاهر بشود فوقش 2 ماه 3 ماه یا فوقش 6 ماه به ظهور مونده. بعضی جاهها این صحبتها رو که کردم، گفتن ببینید فلانی وقت تعیین کرده.

دوستان دقیق گوش نکردن که ببینن چی میگم ! میگن این حس رو در ما ایجاد میکنی؛ من میگم البته که ایجاد میکنم. و من وقتی موفق هستم که این حس رو حتی ایجاد کنم که این جمعه آقا میاد؛ حس رو حتی دوست دارم زودتر ازاین هم ایجاد کنم .

نوع سوم دلائل ظهور. نه دلایل شهودی خیلی مهمه و نه دلائل اخباری و حادثه ای ؛ بلکه دلائل نوع سوم که قواعد ظهور هستند خیلی مهم است. اما یکی دو نکته ... در روایات هست که وقتی ظهور رخ می دهدد مومنین تعجب میکنند و میگویند خیلی زودتر از آنی که ما فکر می کردیم شد. در روایت گاهی ما رو ترسوندن و گفتن آماده باشید برای ظهور که اگر ظهور رخ بدهد ، دیگر نمی توانید خیلی از آمادگیها رو آن موقع پیدا بکنید، پاکی روح، پاکی نفس، پاکی جان.

دلائل سوم نزدیک بودن ظهور که قواعد ظهوره ، شامل چه چیزهایی می شود؟ ا- ظلم فراوان می شود ، یعنی ظلم فاحش و علنی می شود.

2-یکی دیگر از قواعد ظهور، جدا شدن حق از باطل است. در جهان دارد این اتفاق می افتد؛ و حماقتها و فریب ها دارد از بین می رود . و شیعه در اینجا در اثر معرفت، حق رو از باطل تشخیص می دهد و نه در اثر کتک خوردن. مثلا خیلی ها تو عراق که فکر میکردند که آمریکا منجیه، فهمیدند که امریکا منجی نبوده. یه دختر آمریکایی تو فلسطین میاد از حق دفاع کنه که توسط تانکهای اسرائیلی له می شود، و اخبارش تمام امریکا را می لرزاند؛ تو جامعه شیعی مسلمان خودمان هم همین طور ، غربال عجیبی دارد صورت میگیرد.

3- ذکر و یاد امام زمان (ع) زیاد می شود ، ذکر و یاد درست و حسابی ... که دشمنان آقا امام زمان (عج) و خیلی ها سعی کردند این را از بین ببرند.

یکی از نکات جالب رو به عنوان حسن ختام بگویم ؛ آقا امام صادق ( ع) فرمودند که در آخرالزمان مواظب بیرقهای الکی باشید که ادعا میکنند منجی عالم هستند ، رهبر جهان اسلام هستند . یکی از شیعیان پرسید چی کار کنیم که منحرف نشیم، امام صا دق (ع) گوشه پرده خیمه رو که ظاهرا در صحرای منا بودند بالا زدند و افتاب اومد تو ،فرمودند شیعیان ما آخرالزمان اشتباه نمی کنند و خط را می شناسند؛ شما می دانستید صدام یکی از همین بیرقهای الکی رهبری جهان اسلام بود؟ باور می کنید؟ یا بن لادن... ، یکی از پرچمهای دروغین دیگر سرهنگ قذافی است که خودش را رهبر جهان اسلام می داند.

آقای کورانی از علمای لبنان و مولف کتاب عصر ظهور که ما 25 سال پیش کتاب ایشان رو می خواندیم تعجب میکردیم؛ ایشان زمانی که جنگ ایران و عراق هنوز شروع نشده بوده، نوشته بودند که عتبات(کربلا و نجف) مورد هجوم دشمنان قرار میگیرند، شیعیان کشته می شوند و رهبری ایران نیروهای مسلح خودش رو آماده دارد ولی دخالت نمی کند و بعد آقای کورانی مینویسند: من تعجب می کنم که چرا رهبری ایران دخالت نمی کند و مثلا نجف را نجات نمی دهد از دست دشمنان و میگوید این دلیلش برای من معلوم نیست ، احتمالا فرمان مستقیم از امام زمان (ع) دارد و یا می خواهد در آستانه ظهور سربازانش را حفظ کند برای ظهور و ...

دقیقِ سخنان حضرت آیت الله بهجت در دو سال پیش تابستان که به حاج آقا ابو ترابی فرموده بودند و ایشون به من فرموده بودند ،بنده عرض میکنم خدمت شما ...

حاج آقا ابوترابی فرمودند ؛ایشون کسالتی داشتند براشون دکتر بردیم ، نشسته بودیم ...بعد اینکه دکترا رفتند ایشون بیهوا برگشتن رو به من و فرمودن که آدم از طرفی باید دعا کنه برای نزدیک شدن فرج و از طرفی بلاهایی که در راهه، بلاهای سفیانی . اینا رو آدم چه جوری تحمل بکنه ، آدم نمیدونه که از خدا مرگ خودشو بخواد و یا بخواد زنده بمونه و ظهور آقا رو ببینه، بلایای آستانه ظهور رو چی کار بکنه؟

 بيا اي گل نرگس


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : تولدی دوباره ,

خوابي يا بيدار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سوال

يه جايي يادمه تو يه فيلمي دو تا دكتر با هم حرف مي زدن. مي گفتن: يادت باشه براي اينكه دكتر خوبي باشي نبايد بيماري رو درمان كني... بلكه بايد اونو كنترل كني وگرنه بيكار مي شي... روشنه؟

قضاوت و نتيجه گيري رو ميذارم به عهده ي عزيزي كه اين مطلب رو خوندي.


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : تولدی دوباره ,

به دوست عزیزم سارا

تقديم به دوست، همشهري و هم باشگاهي خوبم كه خيلي وقته دلم براي خنده هاش تنگ شده . تو اين پُست اول از همه از سارا رسما عذر خواهي مي كنم:

سارا جان منو ببخش كه ناخواسته ناراحتت كردم و قلبت به درد اومد. واقعا ازت معذرت مي خوام و مي خوام بدوني من دركت مي كنم و از اين بابت بسيار شرمندتم.

و اما اينجا بايد بگم : القصه :

 

شبي ياد دارم كه چشمم نخفت

شنيدم كه پروانه با شمع گفت

كه من عاشقم گر بسوزم رواست

تو را گريه و سوز باري چراست؟

بگفت اي هوادار مسكين من

برفت انگبين يار شيرين من

چو شيريني از من به در مي رود

چو فرهادم آتش به سر مي رود

هم يگفت وهر لحظه سيلاب درد

فرو مي دويدش به رخسار زرد

كه اي مدعي عشق  كار تو نيست

كه نه صبر داري  نه ياراي ايست

تو بگريزي از پيش يك شعله خام

من استاده ام تا بسوزم تمام

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت

مرا بين كه از پاي تا سر بسوخت

همه شب دراين گفت و گو بود شمع

به ديدار او وقت اصحاب جمع

نرفته از شب همچنان بهره اي

كه ناگه بكشتش پري چهره اي

همي گفت و مي رفت دودش به سر

همين بود پايان عشق ، اي پسر

ره اين است اگر خواهي آموختن

به كشتن فرج يابي از سوختن

مكن گريه بر گور مقتول دوست

قل الحمدلله كه مقبول اوست

اگر عاشقي سر مشوي از مرض

چو سعدي فرو شوي دست از غرض

قدايي ندارد ز مقصود چنگ

وگر بر سرش تير بارند و سنگ

به دريا مرو گفتمت زينهار

و گر مي روي تن به طوفان سپار

دوستي

اين شعر زيبا از بوستان سعدي در باب عشق هست. و ا ما دليل ذكر اين شعر در اينجا؛ زماني دوست داشتم راجع به موضوع دوست داشتن و عاشق شدن بنويسم . اما ديدم اطرافيانم هيچ كدوم رو به درستي انجام نمي دن. (البته خود من ازاين قاعده مستثني نيستم)  مخلص كلام اينكه فرق بين دوست داشتن و عشق رو بهتره اينجا بيان كنم، قبلش براي روشن تر شدن موضوع اين طور

 مي گم :‌

تفاوت قسط و عدل چيه :

عدل و عدالت يعني برقراري قرارداد و رعايت مفاد قرار داد. يعني بنده خدايي براي كار بره جايي بهش بگن شما مثلا 8 ساعت در روز كار كن و انقدر حقوق بگير. قرارداد بنويسن و امضاء كنن و به تبع اونو اجرا كنن. ممكنه اون آدم در اين ساعات خيلي بيشتر از اونكه فكرشو بكنه كار كنه اما چون قبلا سر موضوع درآمد با هم توافق كردن به نسبت حقوق كمتري بگيره يا برعكس. به اين مي گن عدالت . بر اين اساس عادل ترين دادگاه در دنيا انگلستان هست كه به تمام مفاد قانونيش عمل مي كنه. اما قسط:‌

قسط يعني خانم/آقاي عزيز شما 8 ساعت در روز بيا و كار كن. و شما مي ري و بعد به اندازه كاري كه مي كني بهت حقوق مي ده. اگر زياد كار كرده باشي زياد حقوق مي گيري و اگر كم باشه كم. اين يعني عين عدالت . يعني هر چيزي به اندازه خودش.

نتيجه :

دوستي

كسي گفت پروانه را كاي حقير

برو دوستي درخور خويش گير

رهي رو كه بيني طريق رجا

تو و مهر شمع از كجا تا كجا؟

سمندر نه اي، گرد آتش مگرد

كه مردانگي بايد، آنگه نبرد

ز خورشيد پنهان شود موش كور

كه جهل است با آهنين پنجه زور

كسي را كه داني كه خصم تو اوست

نه از عقل باشد گرفتن به دوست

تو را كس نگويد نكو مي كني

كه جان در سرو كار او مي كني

گدايي كه از پادشه خواست دخت

قفا خورد و سوداي بيهوده پخت

كجا در حساب آرد او چون تو دوست

كه روي ملوك و سلاطين در اوست ؟

مپندار كو در چنان مجلسي

مدارا كند با چو تو مفلسي

وگر با همه خلق نر مي كند مي كند

تو بيچاره اي با تو گرمي كند

نگه كن كه پروانه سوزناك

چه گفت ، اي عجب گر بسوزم چه باك ؟

مرا چون خليل آتشي در دل است

كه پنداري اين شعله بر من گل است

نه دل دامن دلستان مي كشد

كه مهرش گريبان جان مي كشد

نه خود را بر آتش به خود مي زنم

كه زنجير شوق است در گردنم

مرا همچنان دور بودم كه سخت

نه اين دم كه آتش به من در فروخت

وقتي به معناي اين دو كلمه خوب فكر كني مي بيني دوست داشتن مثل قسطه و عاشق شدن مثل عدل. عاشقي مي تونه يك طرفه باشه. عاشق آدم خودخواهيه و رقيب رو نمي تونه ببينه. عاشق نسبت به معايب معشوق كور و كره. عاشق در تصميم گيري هاش دچار اشتباه مي شه چون منطق رو براي مدتي از ياد برده و احساس محضه. عاشق آسيب پذيرتر از انسانيه كه دچار جراحت سختي شده چون توان تحمل ديدن آسيب ديدگي رو براي معشوق نداره. وا مصيبتا كه اين عشق يك طرفش زور بيشتري داشته باشه كه زندگي مي شه عذاب.

دوست داشتن چي ؟ دوست داشتن يعني من كار مي كنم براي تو . ميام به ديدنت به خاطر تو. من بي بهانه دوستت دارم و به خاطرت هر كاري كه در توانم باشه انجام مي دم. در اين اثنا اگه تو عيبي داشته باشي بهت گوشزد مي كنم تا بهتر بشي و اگر براي دوستي يا زندگيت فرد مناسبي پيدا كردي بهت كمك مي كنم كه بهش برسي. دوست داشتن مثل محبت پدر و مادره. گاهي باهات تندي مي كنه. گاهي در آغوشت مي كشه و گاهي ازت مي رنجه . هيچ پدر و مادري نيست كه عيب فرزندش رو پنهان كنه چون ترس از اين داشته باشه كه نكنه از گفتنش برنجه ، چرا؟ چون دوسش دارن. دوست داشتن يعني استفاده از منطق در تصميم گيري ها. دوست داشتن يعني لذت بردن از زندگي . ساختن محيطي بي دغدغه. دوست داشتن يعني آرامش ،‌ايثار ، فداكاري.

همونطور كه به دوست خوب نيمكت نشينم گفتم ، چقدر اين سخت دكتر شريعتي زيباست كه فرمود :

«خدايا به هر كه دوست تر مي داري بياموز كه دوست داشتن از عشق برتر است»

و اما پايان:

ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست

بر عارفان جز خدا هيچ نيست

توان گفتن اين با حقايق شناس

ولي خرده گيرند اهل قياس

كه پس آسمان و زمين چيستند ؟

بني آدم و دام و دد كيستند ؟

پسنديده پرسيدي اي هوشمند

بگويم گر آيد جوابت پسند

نه هامون و دريا و كوه و فلك

پري و آدمي زاد و ديو و ملك

همه هر چه هستند از آن كمترند

كه با هستيش نام هستي برند

عظيم است پيش تو دريا به موج

بلندست خورشيد تابان به اوج

ولي اهل صورت كجا پي برند

كه ارباب معني به ملكي درند

كه گر آفتاب است يك ذره نيست

وگر هفت درياست يك قطره نيست

چو سلطان عزت علم بر كشد

جهان سر به جيب عدم دركشد

 

 

من اين وبلاگو براي خودم نساختم ، اين وب هديه اي تقديم به اونه. كسي كه بهش مي گم ماهي. ماهي آدم بسيار مهربونيه. بي نظير ترين آدم روي زمين. صداي سه تارش مث مسكّنه وقتي من سردردم يا غمگينم. ماهي يكي از زيباترين مخلوقات خداست ، يك فرشته در كالبد انسان ، كسي كه دو سال افتخار دوستيشو داشتم.

در قبال ماهي من زيادي از منطق استفاده كردم ...

ديگه همديگه رو نداريم...

سارا من تنهايي رو بيشتر از هر كسي تو دنيا حس كردم. تنهايي نه از اين تنهايي هاي سوسولي از روي بي دردي. من وقتي عكس سال رو ديدم (عكس بچه اي كه تو سودان در اثر قحطي تبديل به پوست استخوان شده بوده و اون سال قحطي اومده بود و اين كودك توان رفتن به كمپ سازمان ملل رو نداشت و لاشخور پشت سرش نشسته بود و منتظر مرگش بود ... و اين وسط يك عكاس فقط ازش عكس گرفت و جايزه برد و بعد از شدت افسردگي اين عكاس سه ماه بعد خودكشي كرد... ) وقتي بود كه به جنوب نظري كردم(مردمي كه با بطري هاي آب معدني براي خودشون چيزي شبيه كفش مي ساختن. كسايي كه تو حلبي آباد ها زندگي مي كردن...) من تنهايي رو وقتي حس كردم كه هامون براي مدتي خشك شد. وقتي كه ديدم درياچه اروميه خشك شد. وقتي كه قرآن رو به آتش كشيدن. وقتي كه انتخابات شد و احزاب به جون هم افتادن و اين وسط طرفداراي عاشق و دو آتيشه به خاك و خون كشيده شدن. وقتي كه قمري تو حياط خونه از سرما يخ زد. وقتي تنهايي رو ديدم كه مردي تو زير گذر بر اثر سرما يخ زده بود. وقتي تنهايي رو حس كردم كه اشك دوستم رو ديدم كه پدرش به قيمت اقساطش اونو كرايه داد. تنهايي رو وقتي ديدم كه آزيتا فوت شد و احزاب سودجو ازش پلي ساختن براي صعود. تنهايي رو وقتي ديدم كه ديدم براي گريه كردن هم جايي ندارم.

سارا من اشتباه كردم. من مث تو نيستم. من هميشه در اشتباهم. اين افكار مزخرفن و همين طرز فكر باعث شده كه دوستان زيادي نداشته باشم. من براي عاشقي و زيبايي هاش چيزي در وجودم ندارم. دركت نكردم . تو ازم نرنج. تنهام نزار. دوستم بمون و از اين حرفايي كه امروز گفتم كلا فراموش كن

 

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : تولدی دوباره ,

زیبایی های خلقت

 

سلام. امروز روز میلاد پیامبر اکرم (ص) هست. امروز آسمون زیباتر از همیشه بود. خاطره ی برف زیبای دو شب پیش الان به شکل رودخونه دراومده... جوی های باریکی که تو هر کوچه و پس کوچه ای روان هستن و صدای زیبای اون گوشنوازترین موسیقی در دنیاست...

واقعا که آب الفبای آبادانیست. امروز احساس کردم صدای پای بهار نزدیکتره.امروز احساس کردم که همه چیز داره کم کم بوی شادی و حیات به خودش می گیره. امروز روز خوبی برای دوستانم ساختم. امروز برای کسانی که دوسشون داشتم کارهای خوبی کردم و همین اندازه که شادی اون ها رو دیدم برام کافی بود. امروز سیمکارتمو خاموش کردم واسه چند روز یا  چند ماه یا ... نمی دونم.

جاده

 خاموش کردم چون گاهی سکوت بهترین آرامشبخشه: این آرامش رو برای نیمکت نشین تنها و ماهی خودم خواستم.

: تا حالا از کسی که دوسش داری دل کندی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

- آره ... به قیمت آرامش آره

: مگه می شه ؟؟؟؟؟؟

- آره. چون دوسش داری ازش می بری تا شادی براش جور دیگری باشه.

: یعنی چی ؟

- تکراری بودن و تکراری شدن گاهی باعث عدم رضایت کسانی می شه که دوسشون داریم و اگر نتونیم با حضوریم شادشون کنیم بهتره بریم تا نبودنمون به اونا فرصت پیدا کردن دوستان جدید رو بده ... اینجاست که می فهمی رفتن یعنی دوست داشتن

: نظرت راجع به سارا چیه؟ یعنی آرین هم سارا رو برا همین از خودش می رونه ؟

- به نظرم سارا داره اشتباه می کنه و آرین هم هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست. اما من تکلیفم با ماهی روشنه و البته با همه دوستانی که محرم رازم بودن. این روزای آخر از حضورم درکنار نیمکت احساس کردم مدت اجاره نیمکت برای من تموم شده و باید برم سراغ یک جایی که بتونم بدون نگرانی از اجاره سر کنم.

: آها ! پس داری می ری چون می خوای از نو شروع کنی ؟

- نه . می خوام همه جهات زندگیمو تغییر بدم.

: خوب پس الان کجا می ری؟

-الان می رم که به سوی کسی دست نیاز ببرم که همیشه و همه جا با همه ی عظمتش با من بوده. فقط من واون

: کی ؟ ماهی ؟ نیمکت؟ سارا؟

- نه

: کی ؟

- اونکه مرگ و زندگی من دست اونه . اونکه منو آفرید و الان دوست داره زنده باشم و زمانی هم دلش تنگ خواهد شد و برای دیدنم منو به خونه ی ابدیم دعوت خواهد کرد

: سفرت سلامت اما / تو و دوستی خدا را / به هر آن کجا که رفتی ................

- می رسونم سلام همه ی شما رو ...........

فقر

فقر

فقر

 

دلم از ديدن اين همه فقر خستست. دل از بودن اين همه نگاه هاي سرد خستست. دلم از نديدن انسان و انسانيت خستست. و مگر نه اينكه انسان كمال خدا بود...

                                 و عشق آفريد حق ما بود.................

                                                              چرا نه ؟

چرا نه ؟

چرا نه؟

 اي بينوا ، كه فقر تو ، تنها گناه توست !
در گوشه اي بمير! كه اين راه ، راه توست

اين گونه گداخته ، جز داغ ننگ نيست
وين رخت پاره ، دشمن حال تباه توست

در كوچه هاي يخ زده ، بيمار و دربدر
جان مي دهي و مرگ تو تنها پناه توست

باور مكن كه در دل شان مي كند اثر
اين قصه هاي تلخ كه در اشك و آه توست

اينجا لباس فاخر و پول كلان بيار
تا بنگري كه چشم همه عذرخواه توست

در حيرتم كه از چه نگيرد درين بنا
اين شعله هاي خشم كه در هر نگاه توست !

 

با تشکر از دوستانی که تا پایان این وبلاگ منو همراهی کردن . تا تولدی دیگر بدرود

بازمي گردم

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

از سازمان سنجش یک سوال دارم ...

از بین ۸۰۰۰۰۰ نفر شرکت کننده ارشد در حوزه کشاورزی فقط ۵۰۰۰۰ نفر قراره قبول بشن بین این افراد شبانه و اینا هم هست. حالا می خوام بدونم دلیل این مابه تفاوت چیه؟ من واقعا این رو درک نمی کنم. دانشجویان سرمایه های فرهنگی هستن. از الان دارن با این روش ( مفت خوری و باج گیری از نوع محترمانه و تصویب شده) آشنا می شن. این انصافه ؟

من اعتراض دارم. همون قدر که وقتی خلیج فارس رو تو گوگل زدن به اسم خلیج العربیه اعتراض کردم . امیدوارم روزی معنای عدالت رو متوجه بشن اونایی که از عدالت فقط شعارشو یاد گرفتن. آمین


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تکواندو

 

کلمه تکواندو از سه بخش تشکیل می‌شود:

  • «تِ» = مبارزه یا شکستن با پا
  • «کوان»= مبارزه یا شکستن با مشت
  • «دُ» = راه و روش

تاريخچه

·         قدمت این رشته به گواهی دیوارنگاره‌ها و نقاشی‌های به جا مانده در مقبره‌های «کاگجوچونگ» و «مویونگ چانگ» در کره شمالی (منچوری غربی) به ۲۰ قرن پیش می‌رسد.- دریکی از این تصاویر مردی در حال اجرای یک فن دفاع با دست ترسیم شده که کاملاً مشابه ضربه اول گول ماگی (دفاع بالا) در تکواندو است. همین موجب شده تا تکواندو تاریخی کهن تر از سایر ورزشهای مرسوم در شرق آسیا مانند کاراته و کونگ فو داشته باشد.

·         شواهد قابل اعتمادی وجود دارد که شکل امروزین تکواندو از رشته‌های رزمی «سوباک» و «تکوان» که در دوران حکومت سلسله گوجوریو (حکومت) (۳۷ ق.م تا ۶۶۸ م) در شمال کره تمرین می‌شده، اقتباس شده‌است. در این دوران اهمیت زیادی به توانائیهای جنگی داده می‌شد و مسابقات منظمی برگزار می‌شد، شامل؛ رقص با شمشیر، تیراندازی، نبرد تن به تن، مبارزه‌ای که در آن دو نفر با شکستن یخ روی دریاچه وارد آب سرد شده و به مبارزه می‌پرداختند.

·         در دوران پادشاهی شیلا (۵۷ م تا ۹۳۵ م) که بر بخش‌های جنوبی شبه جزیره کره حکم می‌راند نیز توجه خاصی معطوف هنرهای رزمی بود. در این حکومت سازمانی نظامی، آموزشی، اجتماعی به نام «هوارانگ دو» وجود داشت، آموزش انواع هنرهای رزمی به ویژه سوباک نیز از جمله فعالیت‌های این سازمان بود.

·         اگرچه در این دوران هوارانگ دو فنون گلاویزی و ضربات دست فراوانی را وارد سوباک کرد، اما پس از آن میل چندانی به تمرین این نوع فنون در کره وجود نداشت و این رشته به شکل اولیه آن که بر مبنای ضربه زدن و جلوگیری از نزدیک شدن دشمن استوار بود، ادامه یافت. تکنیک‌های گلاویزی سوباک که «یوسول» نامیده می‌شد، بعدها با ورود به ژاپن پایه گذار ورزش «جودو» شد.

·         تمرین هنرهای رزمی در زمان امپراتوری قدرتمند «کوریو» (۹۳۵ تا ۱۳۹۲) نیز رواج زیادی داشت، در جشن‌های سالانه گوناگونی که در این سلسله بر گزار می‌شد، علاوه بر ورزشهای رزمی به مسابقات کشتی و چوگان نیز بهای زیادی داده می‌شد.

·         روی کار آمدن سلسله یی (۱۳۹۲ تا۱۹۱۰) که مبتنی بر تفکرات ایدئالیستی، رواج بودیسم و زدودن افکار کنفوسیوس از این کشور بود، کاهش نقش نظامیان در حکومت را نیز در پی داشت. این وضعیت اگرچه از رونق هنرهای رزمی کاست، اما تکامل این فنون تا هنگام اشغال کره توسط ژاپن در ۱۹۱۰ ادامه داشت.

·         در دوران حکومت استعماری ژاپن هنرهای رزمی بومی کره نیز مانند دیگر مظاهر فرهنگی این کشور با ممنوعیت مواجه شد، ژاپنی‌ها مدارس کاراته را در این کشور تأسیس و آموزش آن را جایگزین تکواندو کردند.

·         آموزش هنرهای رزمی کره‌ای در این دوران به طور مخفیانه در مناطق کوهستانی صعب العبور توسط گروه‌های کوچک ادامه داشت.

مبارزه

تكواندو نوين

پس از پایان جنگ و آزادی کره ورزشهای رزمی سنتی این کشور تا حد زیادی با رشته‌های ژاپنی همانند کاراته، کندو و جودو آمیخته شده بود، در عین حال بسیاری از رزمی کاران کره هم با آموختن هنرهای رزمی چینی آن‌ها را وارد کره کرده بودند. در آن زمان بیشتر اصطلاح‌های «تانگ سو دو» و «کونگ سو دو» برای نام گذاری ورزشی که بعدها به تکواندو معروف شد، به کار می‌رفت.

تلاش برای بازسازی تکواندو و بازگرداندن آن به حالت اصلی خود در نهایت منجر به تبدیل این رشته به ورزش ملی کره و محبوبترین سبک رزمی در سراسر دنیا شد:

  • ۱۹۵۹ - «انجمن تا سو دو» تأسیس شد. هدف این نهاد ایجاد یگانگی در هنرهای رزمی کره‌ای بود.
  • ۱۹۶۲ – تکواندو به عنوان یک بازی رسمی به چهل و سومین دوره بازی‌های ملی کره جنوبی وارد شد.
  • ۱۹۶۵ - «انجمن تا سو دو» به«انجمن تکواندو» تغییر نام داد.
  • ۱۹۷۲ - کوکی وان تأسیس شد. این باشگاه تا امروز بالاترین مرجع فنی تکواندو بوده‌است.
  • ۱۹۷۳ – تأسیس فدراسیون جهانی تکواندو WTF)
  • ۱۹۷۳ – برگزاری نخستین دوره بازیهای جهانی این رشته در کره با شرکت ۲۰۰ ورزشکار از ۱۹ کشور. آمریکا، تایوان و مکزیک در جدول رده بندی پس از کره قرار گرفتند.
  • ۱۹۷۶ – شورای بین‌المللی ورزشهای نظامی «سیزم» تکواندو را به عنوان یکی از بازی‌های خود پذیرفت.
  • ۱۹۸۳ – کمیته بین‌المللی المپیک «فدراسیون جهانی تکواندو» را به عنوان یکی از اعضای خود اعلام کرد.
  • ۱۹۸۶ – برگزاری تکواندو به عنوان یک ورزش نمایشی در بازیهای آسیائی سئول.
  • ۱۹۸۸ – برگزاری تکواندو به عنوان یک ورزش نمایشی در المپیک سئول.
  • ۱۹۹۴ – تکواندو به عنوان یک رشته رسمی در بازی‌های آسیائی هیروشیما برگزار شد.
  • ۲۰۰۰ - در المپیک سیدنی تکواندو دومین هنر رزمی آسیایی (پس از جودو) شد که به عنوان یک رشته رسمی در المپیک برگزار می‌شود.


مبازره

لفظ کره ای کیوروگی به مبارزات جذاب و دیدنی تکواندو اطلاق می‌شود. مبارزات تکواندو نسبت به سایر رشته‌های رزمی از سطح حفاظتی ویژه‌ای برخوردار است و کارشناسان این رشته با بهره گیری از لوازم محافظ، امنیت و سلامتی را برای ورزشکاران به همراه آورده‌اند. بهره گیری از ساق بند، کاپ، لثه، هوگو و کلاه توسط تکواندو کاران در مبارزات باعث شده تا آسیب‌های ورزشی این رشته در حد صفر باشد و کمترین مصدومیتی متوجه ورزشکاران فعال در تکواندو باشد. حفظ سلامتی در کنار کسب موفقیت در میادین قهرمانی جزء تاکیدات این رشته در بخش کیوروگی که پر متقابل ترین بخش تکواندو است، تلقی می‌شود. در واقع مبارزات تکواندو به نحوی طراحی شده‌است که ضریب آسیب دیدگی به حداقل ممکن تقلیل یابد و این امر استقبال کودکان و نوجوانان را در جهت انجام مبارزات تکواندو و رشد در بخش المپیکی تکواندو است افزایش داده‌است.

مبارزات تکواندو در ۳ راند ۲ دقیقه‌ای برگزار می‌شود و ورزشکاران در این زمان روی تشک مسابقه تکواندو که شیاپ چانگ خوانده می‌شود به قضاوت یک داور وسط و ۴ داور کنار برای کسب امتیاز و پیروزی به مبارزه می‌پردازند. مسابقات تکواندو در مسابقات تکواندو در سطح جهان از حساسیت بالایی برخوردار است و به همین دلیل همواره با حواشی خاصی همراه بوده‌است.

پومسه

پومسه یا فرم بخش دیگری از تکواندو می‌باشد که در آن تکواندو کاران به اجرای تکنیک‌های این رشته می‌پردازند. در پومسه تکنیک‌ها بر اساس روندی که ترکیب شده‌است به ترتیب مورد اجرا در می‌آید که و ورزشکاران در یک مسیر مشخص تلاش می‌نمایند یک رشته تکنیک‌های استاندارد را به بهترین نحو ممکن به اجرا در می‌آورند. این تکنیک‌ها به طریقی به اجرا در می‌آید که به صورت طبیعی نیز کاربرد آن حفظ شود و اثر گذاری آن در برابر یک فرد قابل مشاهده باشد.

پومسه خود به دو روش استاندارد و ابداعی تقسیم می‌شود که در جای خود نیاز به بررسی دارد در پومسه استاندارد، ورزشکاران یک سری تکنیک‌های مشخص را به صورت متوالی و با نظم مشخص به اجرا در می‌آورند اما در پومسه ابداعی تکواندو کاران مجاز هستند که روال تکنیکی جدیدی را شکل دهند و از این حیث آزادی عمل و تنوع فرم‌های اجرایی در پومسه ابداعی بر طرفداران آن می‌افزاید.

تکواندو کار شرکت کننده در پومسه که پومسه رو نیز خوانده می‌شود فارغ از مبارزه طلبی زیبایی‌های تکواندو را در قالب اجرای فرم‌های منظم و اصولی به نمایش می‌گذارند و اصالت این هنر شرقی را در ترکیب نمایان می‌کند. پومسه نیز با توجه به جذابیت‌های خاص خود مشتاقان فراوانی را به سمت و سوی خود جلب نموده‌است که با این وجود کره‌ای‌ها همچنان در این بخش حرف اول را می‌زنند.

مبارزه

هانگ مادانگ

(شکستن اجسام سخت – دفاع شخصی – پومسه ایروبیک) هان مادانگ که به آن تکواندو همگانی نیز می‌گویند، رویکرد متفاوتی با کیوروگی و پومسه را پی می‌گیرد و بدین لحاظ بخشی مجزا را شامل می‌شود. در هان مادانگ که فلسفه آن همگانی نمودن ورزش از طریق توسعه آن در کوچکترین جوامع یا خانواده‌است تلاش می‌شود تا سایر جذابیت‌های فنی تکواندو در قالبی خاص به مخاطبین ارائه شود. در رقابت‌های هان مادانگ بر خلاف مبارزه و فرم به جای اینکه بیشتر به کسب نتیجه توجه شود، بر افزایش تعاملات فرهنگی نژادی و قومی تأکید می‌شود تا باعث تقویت اتحاد و دوستی میان اقشار مختلف مردم گردد.

هان مادانگ به بخش‌های مختلف همچون هوشین سول یا دفاع شخصی و کیوک پا یا شکستن اجسام سخت تقسیم می‌گردد که البته پومسه ابداعی و پومسه ایروبیک نیز جزء این بخش‌ها می‌باشند. دفاع شخصی کاربردی که در هان مادانگ آموزش داده می‌شود امنیت هر ورزشکار را تأمین می‌کند و این امکان را فراهم می‌کند تا آخرین دستاوردهای دفاع شخصی رادر قالبی ساده ارائه نمود. در کیوک پا یا شکستن اجسام سخت نیز روش‌های تسلط قدرت هر فرد بر اجسام سخت همچون چوب و سنگ آموزش داده می‌شود معیار کسب برتری در کیوک پا حجم شکستن اجسام است که شرکت کنندگان مسابقات در شرایط برابر به اجرای آن می‌پردازند. این بخش سایر علاقمندان را به تکواندو جذب خود می‌کند و از این لحاظ اهمیت فوق العاده بالایی برای اهالی این رشته دارد. در هان مادانگ پومسه به صورت استاندارد، ابداعی و ایروبیک به نمایش گذاشته می‌شود. در پومسه ایروبیک تکنیک‌های زیبای تکواندو همراه با موزیک و حرکات ایروبیک صحنه‌های زیبا و جذابی را خلق می‌کند که در همگانی و فراگیر نمودن تکواندو می‌تواند نقش مهم و بسزایی ایفا نماید. در هان مادانگ نیز مثل دو بخش دیگر هر سال مسابقات جهانی برگزار میشودکه در سال 2009 نوزدهمین دوره آن در کره جنوبی برگزار گردید و تیم ملی ایران پس از دو سال حضور توانست در این بخش مدال طلا را کسب کند. نفراتی که در این دوره از مسابقات از تیم ملی ایران شرکت داشتند عبارتند از: نام و نام خانوادگی محل سکونت شرکت در بخش رتبه مجتبی نظم ده کرج سر مربی - علیرضا مردانی اصفهان مربی - علیرضا شیخی مازندران موم دولیو رکوردی چهارم و پنجم دنیا عبدالصمد فتحی مازندران جوموک - مهاجر مؤجرلو مازندران سونال - بهرام عباس پور مازندران سونال - علی یوسفی مازندران سونال چهارم دنیا امین خانه زرین اصفهان موم دولیو رکوردی سوم دنیا ارسطو پاکروانان کرمان سونال سوم دنیا کمال پور حسینی سمنان سونال ششم دنیا مجید میرزایی اصفهان جوموک سوم دنیا مهدی سرخیل کرج دیت چاگی - هومن وفا ئی همدان پومسه - هادی دلشاد همدان پومسه - شایان نصیری اصفهان موم دولیو رکوردی ششم دنیا داوود رسولی زاده خوزستان پومسه - مهدی باب الحوائجی همدان نوپی آبچاگی اول دنیا امیر نقدی پور اصفهان دیت چاگی اول دنیا مهدی عزیزی اصفهان جوموک - نیما مهربانی تهران پومسه - بهمن مسعودی اصفهان موم دولیو رکوردی -

اصطلاحات

سوگی: نشست‌ها

چاریوت سوگی: پاها کاملاً جفت و چسبیده به هم می‌باشد و وزن بدن بطور مساوی روی هردو پا تقسیم می‌شود. آپسوگی: پاها به اندازه یک پا (طول یک کف پا) باز وزن بدن ۷۰٪ پای جلو و ۳۰٪ پای عقب می‌باشد. آپکوبی سوگی: پاها به اندازه دو برابر طول کف پا از جلو ویا عقب باز و تقسیم وزن بدن در حدود ۷۰٪ پای جلو و ۳۰٪ پای عقب می‌باشد. دیتکوبی سوگی: پاها از طرف پاشنه بر هم عمود هستند و تقسیم وزن بدن ۷۵٪ پای عقب و ۲۵٪ پای جلو می‌باشد (اندازهٔ طول کف پا باز می‌شود). چوچوم سوگی: پاها به اندازه دو طول کف پا از طرفین باز و وزن بدن بطور مساوی تقسیم می‌شود. پیون هی سوگی: پاها به اندازه یک کف پا و پنجه هر پا در یک زاویه ۵/۲۲ درجه به طرف بیرون می‌باشد و وزن بدن بطور مساوی تقسیم می‌شود.

  • موم: بدن
  • پال: ساعد
  • پالموک: مچ ساعد
  • جوموک: مشت
  • مه جوموک: زیر مشت
  • دونگ جوموک: پشت مشت
  • آپ جوموک: جلوی مشت
  • پالکوب: آرنج
  • سون نال: تیغه خارجی کف دست
  • موروپ: زانو
  • دارای: ساق پا*نریو: از بالا به پایین
  • اُلیو: از پایین به بالا
  • یوپ: پهلو
  • دولیو: چرخش
  • آن: از خارج به داخل
  • پاکات: از داخل به خارج
  • اَره: پایین
  • مومتنگ: وسط
  • الگول: بالا

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سازمان سنجش دروغگو

كنكور

سلام. امشب رفتم کارت ورود به جلسه رو بگیرم. و دیدم باید ۳۳۰۰ بریزم !!!!!!!!!!!!! این ۳۳۰۰ واسه چیه؟ حداقل این دفترچه های ثبت نام لعنتی رو بگیم از جنس کاغذ مرغوب می دن یا اینکه خیلی حساب کتاب داره؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا لعنت کنه هر سازمان وهر کسی که دلش می خواد از این راه پول دربیاره

آخه آدمای نامرد امسال که تعداد ارشدی ها بیشتر هم شده حرص چی رو می زنین؟

هر دراز گوشی هم باشه می فهمه به این می گن کلاهبرداری ....

خواهشا نرین این پول مزخرف رو ندین تا آدم بشن اینا... والا اولش نوشته باید ۱۰۵۰۰ بدین ۱۱۵۰۰ می گیرن دفترچه رو میدن الان هم که ...

سال پیش دفترچه ها ۸۵۰۰ بود ... آخه این چه برنامه ریزی و این چه جور آزمون گرفتنیه؟

مگه دارین فیل هوا می کنین؟

اه

لعنت بر هر چی  آدم حریصه


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

یکم درباره خودم

me

مثل باران

 

 

من نمی گویم در این عالم

گرم پو، تابنده، هستي بخش

                                  چون خورشيد باش

تا تواني،

          پاك، روشن،

                         مثل باران،

                                     مثل مرواريد باش

 

 

مي خواي در مورد من يه چيزايي بدوني ؟ اين قسمت اگه حوصله داري درباره خودم هست. به وبلاگم خوش اومدي.

اگه مشتاق ادبيات باشي يا مشتاق تفكر ، كتابي هست به نام شازده كوچولو، و البته بچه كه بودم متن اين كتابو به صورت كارتوني مي ديدم ، اسم  كارتون بود: «مسافر كوچولو» ، اونوقت يك آهنگ ملايم مي زد بعد مسافر كوچولو تو تيتراژ از روي سياره اي كه خودش و گُلش تنها زندگي مي كردن مي يومد روي زمين، به زمين كه مي رسيد شب بود و يك دسته كبوتر اونو با خودشون تو خيابونايي كه از خونه هاش جز چراغاي روشن ديده نمي شد مياوردن پايين. يادمه اون زمان من عاشق گل سرخ مسافر كوچولو بودم درعين حال كه از لوس بازياي اين گل اصلا خوشم نمي يومد. اما گل واقعا قشنگ بود.

چيزي كه بعد از مدت ها نظر منو به اين كتاب جلب كرد خاطراتيه كه از دوستان و خانواده و همكاران و كلا آدمايي كه باهاشون در ارتباط بودم داشتم و دارم.

معلماي دوران دبستانتونو يادتونه. من خوب يادمه :

كلاس اول: خانم كارآزما (اين خانم يك دفتر پر از نقاشي بهمون داد كه با ارزش تر از اون هديه اي نداشتم) و خانم بزغاني، سال دوم : خانم اشجعي، سال سوم :‌خانم اسلامي (اين خانم استعدادهاي منو تو زمينه ادبيات شكوفا كرد)، سال چهارم : خانم فرخي ، سال پنجم : خانم خزاعي فدافن.

سال اول تا سوم دبستان شريعه افشار نژاد بوديم و اين دبستان يك شيفت پسرانه بود و  يك شيفت دخترانه، دخترا تا كلاس سوم البته تو شيفت پسرا هم بودن. من و مهدي (داداشم) با هم يك شيفت بوديم. با هم مي رفتيم مدرسه . بعد با هم از طرف مدرسه مي رفتيم سينما، سالاي خوبي بود، سال چهارم رفتم شيفت خواهر بزرگم(زهرا) ، يادش بخير . بعد مدرسه شهيد دستجردي بغل مدرسه ما ساخته شده و پسرا رفتن اونجا.

بعد هم پشت مدرسه ما دو تا مدرسه ديگه ساختن يكي راهنمايي و يكي دبيرستان  هر دو به اسم علي افشار نژاد.

من و خواهرام 11 سال اون مسير رو مي رفتيمو مي اومديم، اين مسير هرگز تكراري و خسته كننده نشد.

ياد كسايي افتادم كه خيلي دوسشون داشتم . تو راهنمايي من 3 تا دوست داشتم كه با هم خيلي شاد بوديم : سمانه جعفر زاده، سميه رفيعي و نيازآبادي . تو اين مقطع من يك معلم خوب داشتم به اسم خانم سطان احمدي كه باعث شكوفايي استعداد من تو نقاشي شد. من طرح خوب مي كشيدم اما اصلا فكر نمي كردم يك روز نقاشيم اينقدر خوب بشه يعني اصلا فكر نمي كردم نقاشيم خوبه تا اينكه ايشون گفت. الان گمونم بازنشسته شده باشه. اون زمانا طراحي فرش كار مي كرد.

بعد رفتيم دوره دبيرستان. دبيرستان معركه بود. من شاگرد بي نهايت شيطون اما با انضباط و زرنگي بودم. معلماي خوب زيادي داشتم. آقاي جعفري (دبير فيزيك)، آقاي نسيمي (دبير رياضي)، خانم خداپرست (دبير تاريخ)، اقاي عسكري (دبير فيزيك) ؛ دوستاي خوب اين دوره من سمانه جعفرزاده و سميه رفيعي و آزاده خمر بودن.

انقدر كيف داشت، زنگ تفريح مي دوييديم دنبال هم تواتاق ورزش با گچ و تخته پاك كن پدر لباساي همو در مي آورديم، زنگ ورزش با توپ همديگه رو پرس مي كرديم، انقدر توپا رو مي زدم به پنجره كلاسا كه ميله هاش صدا مي كرد و معلما صداشون در مي اومد ، ما فقط فكر خوش گذروني بوديم، برف بازي و سرسره بازي زمستونا، آّب بازي و وسطي فصلاي گرم، اردوي باغرود...

يادش بخير....

يادش بخير....

دوستاي خوبم يادشون بخير ، همشون عروس شدن و قيد درس رو زدن، بچه دارن و به زندگي طبيعي خودشون ادامه مي دن. اما من نتونستم مثل اونا واسه زندگيم تصميم بگيرم. من عاشق سفرم. عاشق هيجانم ، عاشق ورزش...

بگذريم، تا دانشگاه كه باز دوره كارداني داشتم و دوره كارشناسي، بهترين استاداي دوران كاردانيم دكتر احمدي زاده، زنده ياد دكتر ابراهيم پور كاسماني، خانم خيريه، خانم عزيزي، دكتر طاهري، و از دوستان دوران كاردانيم سحر گرايمي بود. سحر كه هر هفته پايه بود مي رفتيم بند دره، كوه ، واي چه كوهاي نازي داره بيرجند، چقدر خوش مي گذشت، و البته هم اتاقي هاي خوبي داشتم : نرگس گودرزي، الهه پهلواني، شيرين ملك حسيني، و زهره بهلوري ، راستي اين وسط مريم خرمي هم بود كه الان مشغول به كاره و يادش ازم رفته.

ازاستاداي خوب دوران كارشناسي باز هم دكتر احمدي زاده ، زنده ياد دكتر ابراهيم پور كاسماني، دكتر هادربادي، دكتر پورخباز،‌ استاد خليل نژاد و  خانم خيريه بودن.

خوابگاه ما اين سال كارشناسي رفته بود اميرآباد ، تو جاده ترانزيت، دورتادور دانشگاه باز بود و خوابگاه ما يعني بي امنيت ترين نقطه اي كه مي شد خوابگاه زد. وسط جاده ترانزيت، زمستوناش حالي داشت، تو شهر برف نمي يومد اما خوابگاه ما پاي كوه بود و برف مي باريد، يادش بخير نارمنج رفتيم، بند عشاق، بند دره ، بند عمر شاه، زمستونا سگاي بزرگ ولگرد و شغالا مي يومدن دور خوابگاه، يادمه يكبار نصفه شب كه در خوابگاه باز بود يه سگ بزرگ اومده بود تو سالن، واي چه صدايي ، پارس كه كرد كل خوابگاه پريد هوا،

راستي از بيرجند گفتم، مي دوني بيرجند يعني شهر صاعقه، بارون كه مي ياد بايد اونجا باشي تا ببيني چه تندرايي مي زنه، وحشتناكه، ما چون پاي كوهيم به آسمون نزديكتريم، ابرا از سطح زمين زياد دور نيستن، شايد فاصله ابرا از يك كيلومتر هم كمتر باشه گاهي، باروناش يهو مي ياد و سيل آساست، انقدر كه ظرف يگ ساعت بارش استخر  آب نارمنج پر مي شد.

دوستاي خوب دوره كارشناسيم رويا، فرشته، اعظم، آزيتا، سرور، آرزو ، مهديه ، ناهيد و خيلياي ديگه بودن.

اولين استارت كار من در مورد كامپيوتر تو اين دوره رخ داد. يك روز با كسي آشنا شدم كه يك كافي نت داشت. خيلي كم مي رفتم پيشش تا اينكه آروم آروم لم كار دستم اومد. قصدم اول كار بلد شدن نبود. اما بعد تصميم گرفتم كار بلد بشم. ميخواستم كمك كنم بهش چون آدم خوبي بود.  اون به من خيلي كمك كرد. خيلي چيزا يادم داد. كافي نت خيلي دور بود. گاهي يك ساعت طول مي كشيد كه به اونجا برسم. اما فكر كنم ارزش داشت. حداقل اونوقتا بچه بيرجندي رو قبول داشتم. خلاصه تو اوان كار با دختري به نام بتول آشنا شدم. بتول دختر شاد و سرزنده اي هست و هنوز باهاش در ارتباطم.

يك روز صابكارم گفت مي خواد بره سفر . من گفتم مي تونم بيام كافي نت و اون هم خيالش راحت باشه. رفت. فردا صبحش كه در مغازه رو باز كردم احساس كردم واي هيچي بلد نيستم. اون زمان من حتي رايت كردن بلد نبودم. روز اول خيلي سخت بود و بد گذشت. آرزو مي كردم زود برگرده. مي ترسيدم  از امانتي كه دستم هست نتونم خوب مراقبت كنم. روز دوم بهتر شد. آرزو و زينب (هم اتاقيش) اومدن بهم سرزدن. اونوقت زينب بهم ياد داد تا رايت كنم،‌آيدي بسازم و سرچ كنم. يادش بخير.

روز سوم به بعد ديگه همه چي خوب و حل شده بود. خانم برزجي (غلامي) – مادر صابكارم- گاهي بهم سر مي زد. آدم خوبي هست.خدا نگهش داره و سلامتيشو حفظ كنه. در حقم خيلي لطف كرد. خوبي هاش يادم مي مونه. دستپخت خوشمزه اي هم داشت. يادش بخير...

خلاصه درسم تموم شد. با اينكه بيشتر وقتم يا كافي نت بودم يا سرپرستي خوابگاه اما معدلم خوب شد . تير ماه برگشتم خونه . البته شرايط بدي بود.

حالا چي بود بماند اما سه ماه بعد تو آگهي هاي روزنامه چشمم خورد به يه آگهي كه يكي رو مي خواستن براي دفتر فني مهندسي. من هم رفتم. رئيس بود آقاي امت رضا. من اونجا شروع به كار كردم . نزديك يك سال . الان هر چي بلدم ماحصل كار تو اين دو محل هست. عكاسي،تايپ، كار با دستگاه فتوكپي، سرچ، وبلاگ نويسي، كار با پست الكترونيك، اينا چيزايي كه تو زندگي روزمره خيلي مهمه و بلد بودنش به آدم احساس آرامش ميده. مي دوني آخه من از كار با كامپيوتر بي نهايت تنفر داشتم و برا اين از قصد خودم رو تو اين موقعيتا قرار دادم تا ترس از يادگيري و كار كردن مانع اين نشه كه عمري اين توانايي رو از خودم صلب كنم كه نتونم با سيستم كار كنم.

تواين محيط من دوستاي خوبي پيدا كردم :‌ مهناز خاني، منصوره صبوري، خانواده امت رضا و از همه مهمتر سيد آقاي حكيميان. دوستان ديگه اي هم بودن اما عمر دوستيمون زياد نبود مث جهان بين، بزرگ...

مي دوني الان هيچ جا كار نمي كنم. وقت كردم به خودم فكر كنم و اين متن رو بنويسم. من عاشق بارونم. عاشق آرامش. صداي سه تار. صداي باد. صداي بارون. عاشق نگاهي خالي از هرزگي. عاشق هم صحبتي با آدمايي كه اگه ميگن انسانن واقعا انسانيت رو تو حريم نگاه و كلامشون حس ميكنم. من عاشق اون لحظه ام كه آرامشي تو نگاه دوستم ببينم كه هميشه چهره ي تكيده اش از محنت خانوادش داغونش كرده. عاشق اون لحظه ام كه آدماي خانه سالمندان «تندرستي» به جاي گريه با خنده به پشت ميله ها و به من و به خيابون زل بزنن. من عاشق اون لحظه ام كه تو دروغ نگي به خودت ، به من و به هيچ كس. من عاشق اينم كه بتونم بلند بلند بخندم ...

بگذريم. خلاصه ي مطلب اينكه امسال هم قرار بود براي ارشد بخونم اما نشد. امسال رو محض كمك به جيب سازمان سنجش دفترچه گرفتم اما انشالا سال ديگه روي يك رتبه خوب 2 رقمي باهاتون شرط مي بندم .


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

شب سرد زمستونی سلام

snow

سلام. می گم گاهی وقتا چقدر زود آرزوهای آدم برآورده می شن ... چقدر خوبه که بارون اومد...بعد نم نم بارون خیلی زود تبدیل به برف شد. یادش بخیر بچه تر که بودیم (سال های سال پیش) تموم زمستون برف تو خیابونا و رو بوما بود. یادمه انقدر برف بود که وقتی از رو بوم می ریختیم تو حیاط روی پله ها رو  کامل می گرفت و می شد مث یک سرسره... چه کیفی داشت. اون وقتا من نمی دونستم چقدر بی انصافی آدما تو تشکر از طبیعت نتیجه اش بده. می شه مثل امروز : «تغییر الگوی آب و هوا بر اثر استفاده بیش از حد از سوخت های فسیلی»...

چه اشکالی داره فرهنگ داشتن باتری خورشیدی رو داشته باشیم؟ چرا به جای هزینه لوله کشی گاز و اینا یک بار هزینه نکنیم تا یک عمر بی نیاز از بخاری و وسایل گرمایش اینچنینی انقدر به ما غلبه کنه؟

قصدم نصیحت نیست ... خود من و خانواده ام هم این کار رو نمی کنیم. اما روزی من به تنهایی زندگی خواهم کرد و اونوقت خانه ای خواهم ساخت از آوای طبیعت.

اگر به طبیعت بی احترامی کنی و در مقابل این همه زیباییش بایستی طبیعت بر تو غلبه می کنه و نابود می شی.

این قانون طبیعته

هرگز نمی تونی بدون خاک و معادن و جنگل ها و رودها و سفره های آب زیرزمینی زندگی کنی... هرگز نمی تونی بدون آب و بدون هوا زندگی کنی . اگه نابودش کنی یعنی خودت رو نابود کردی.

زمستون زیبایی رو برای همه آرزو دارم وای کاش روزی هیچ کس از این سرما و برف و بارون در رنج نباشه

آمین


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

امسال و من و دل

سلام. بعد از فراز ونشیب های زیاد این چند وقت اخیر خوشحالم که وقتی بعد از چند روز به وبم سر زدم دیدم اوووووووووووووووووووه!!!!!!!!!!!!!!!! چه همه دوستای جدید پیدا کردم. امسال انتظار برف زیادی داشتم. امسال منتظر هوای ابری و مه گرفته بودم. اما جز سرما نصیبی نشده... هنوز یک ماه ونیم از این زمستون مونده و دعا می کنم بارون و برف بباره و فضای شهر رو زیبا کنه و خاطره اش برای همه موندنی باشه

عزیزای نازنین مرسی که سر می زنین


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سلام به اونکه از همه دنیا آرومتره

shabnam

یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون دلای گرم و پاکی بود. وسط این همه دلای گرم یکی جدا افتاده بود. نه اینکه فکر کنی رها . نه اینکه فکر کنی خدا. یکی بود ...

خوب دوستای خوب نعمتن. من دوستی دارم به اسم شبنم. شبنم از دوستای فوق العاده خونگرمه منه. نمی دونم کجاست. گمش کردم. چند ماهی هست که هیچ خبری ازش ندارم. نزدیک یک سال هست ..

از یابنده تقاضا می کنم اگه این فرشته ی کوچیکو دید بگه بهم یک زنگ بزنه... اسمش شبنم شاددل - بچه بجنورد- یک دختر شیطون

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

فلسفه وجودی شیطان

anlel

این مطالب رو از روی کتابی نوشتم که انتشارش واسه امسال هست. مطلب جالبیه برای دانستن و البته اذعان می کنم که کامل نیست. چون اینجا هم وقت کم هست و جای توضیح و دفاع و این حرفا نیست. در کل من می تونم بگم ادیان همه به یک چیز اشاره دارن اونم اینه که همه ما نیاز به پرستش داریم. شاید در پسش آیین های متفاوتی وجود داشته باشه اما اصل همینه.

شما هم برای اطلاع از اونچه به اون علاقه دارین می تونین این مطلب رو بخونین یا از کنارش بگذرین. به هر حال در هر کاری و هر متنی و نوشته ای باید تامل کرد و ازش سرسری نگذشت.

God or satan

فلسفه ي وجودي شيطان

بر پايه آيات قرآن :«فرشتگان امكان مخالفت با فرمان هاي الهي را ندارند؛ ولي براي جن ، مانند انسان،‌اختيار و امكان نافرماني از دستورات الهي وجوددارد . قرآن نيز آن ها را به مومن و كافر، فاسق و صالح ، تقسيم كرده و لايق پاداش و كيفر در آخرت مي داند.

جن مانند هر موجود ديگري، لايق و شايسته ي آفرينش است. اينكه جن، شيطان يا انسان هاي كافر و گنه كار، با اختيار خويش ازمسير اصلي و هدف نهايي آفرينش دور شده اند ، باعث نمي شود كه آنان، لغو و مخالف حكمت باشند. خداي متعال ‌،‌آن ها را آفريد تا با اختيار خويش ، اطاعت كنند . لازمه ي اطاعت اختياري ،‌اين است كه امكان مخالفت اختياري نيز به آن ها عطا وشد ؛ پس مخالفت و عصيان آنان، ضرري به حكيمانه بودن آفرينش آن ها نمي زند.

آنچه گفته شد، فلسفه ي آفرينش شيطان با توجه به خود او و عملكردش است و مي تواند توجيه كننده ي آفرينش او باشد؛ اما اگر وجود شيطان را در رابطه با آفرينش انسان بسنجيم ، اين پرسش مطرح مي شود كه آيا وجود شيطان ، براي آفرينش انسان، لازم و ضروري است؟

ابليس ، پس از نافرماني و رانده شدن از درگاه الهي ، از خداي متعال مهلت خواست تا فرزندان آدم را فريب دهند و از اينكه خداي متعال چنين فرصتي را به ابليس داده ، در مي يابيم كه  فريب انسان ها از سوي شيطان در نظام آفرينش ،‌نه تنها با هدف آفرينش انسان ناسازگار نيست ، بلكه در مسير آن مي باشد.

انسان براي رسيدن به كمال اختياري (كه هدف آفرينش اوست) بايد از دو نوع گرايش و تمايل خوب وبد ، بهره مند باشد. اگر فقط گرايش خوب را داشته باشد مانند فرشتگان خواهد شد واگر فقط گرايش مادي را داشته ابشد مانند حيوانات مجالي براي صعود اختياري معنوي نخواهد داشت و اگر هر دو را داشته باشد ، با انتخاب خوبي ها از فرشتگاه برتر مي شود و به كمال مطلوب مي رسد، و با انتخاب بدي ها از حيوانات پست تر مي شود.

انسان در درون خود داراي دو گرايش حق وباطل است ؛ يعني نفس اماره، او را به سوي بدي ها و «عقل وفطرت» او را به سوي خوبي ها مي خواند. انسان در انتخاب هر يك از اين دوراه ،‌مختار و مستقل است ؛ اما اين استقلال در انتخاب بااين كه شيطان از بيرون وسوسه كننده و دعوت كننده او به بدي ها و فرشتگان دعوت كننده او به خوبي ها باشند منافاتي ندارد.

انسان با اختيار خود در ولايت شيطان يا فرشتگان داخل مي شود . در همين موضوع، خداي متعال مي فرمايد:«اي فرزندان آدم ! مبادا شيطان شما را فريب دهد؛ چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد... ما شيطان را اولياي كساني كه به خدا ايمان نمي آورند ،‌قرار داده ايم.»

نفس اماره، انسان را آماده پذيرش وسوسه ها و دعوت هاي شيطان مي كند و شيطان ، انسان را بيشتر گمراه مي كند، پيروي از عقل و فطرت نيز كه هدايت دروني است ، انسان را لايق رحمت هاي خاص الهي از سوي ملائكه مي كند. وجود شيطان براي دعوت به بدي ها و تحريك نفس اماره ،‌مكمل بيروني گرايش انسان به بدي ها است؛ همان گونه كه وجود فرشتگان و دعوت آن ها به خوبي ها وتقويت عقل و فطرت ،‌مكمل بيروني گرايش انسان به خوبي است وا ز تعامل اين دو، انسان كامل، پرورش مي يابد.

برخي، وجود شيطان را عاملي براي انگيزه ي بيشتر انسان در پناه بردن به خدا مي دانند و پناه جويي، او را در مسير تكامل قرار مي دهد . تاكيدهاي قرآن در اين رابطه ،  فراوان است ، در برخي آيات، چنين آمده است :«[اي رسول ] بگو خدايا! من از وسوسه و فريب شياطين ، به سوي تو پناه مي آورم.»

چيستي فلسفه ي وجودي شيطان ، پرسشي است بنيادين كه براي هر انديشمند مسلمان، به گونه اي رخ مي نمايد و پاسخ به آن ،‌در كاويدن جنبه هاي مختلف پنهان است.

در اين پرسش ، سه طرف (خدا، انسان و شيطان) قرار دارند كه به طور مختصر به بررسي آنها مي پردازيم:

1.       هدف از خلقت انسان ،‌اين است كه او را به كمال برساند ، يعني هدف، مربوط به فعل خدا مي شود و به فعل انسان ارتباط ندارد؛ زيرا خدا خود،  كامل است و نمي توان غايت وهدفي براي ذات اوتصور كرد.

2.       تبلور كمال انسان، معرفت خدا است و معرفت ، در گرو عبادت اوست؛ زيرا با عبادت و معرفت خدا ، كمال انسان تحقق مي يابد.

3.       انسان عبادت گر راتنها در صورتي مي توان متحرك به سوي كمال به حساب آورد كه آگاهانه و با اختيار ، اين مسير را انتخاب كرده باشد ، به اينكه مانند فرشتگان به صورت تكويني، به عبادت بپردازد و قدرت بر عصيان و نافرماني خدا نداشته باشد . به همين جهت، خدا انسان را موجودي با اختيار آفريد و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختيار خودش قرار داد ؛ چنانچه مي فرمايد: «ما راه را به انسان نشان داديم؛ حال يا سپاس گذار است و يا ناسپاس .»

از همين جا مساله ي امتحان به عنوان يكي از اهداف خلقت انسان مطرح مي شود ؛ زيرا امتحان تبلور اختيار انسان است و جاي تعجب ندارد كه در آيات فراواني از قرآن كريم ، مطرح شدن اين مساله را به گونه اي مختلف مشاهده مي كنيم؛ چنان كه آمده است : « ما انسان را از نطفه اي آميخته آفريديم ، و او را مي آزماييم.»

بر قراري يك امتحان عادلانه ،‌تنها در صورت وجود شرايط وا مكانات گزينش هر يك از دو طرف مسير (خير و شر) توسط انسان است، اما خدا از آن رو كه انسان را گل سر سبد مخلوقات خود قرار داده است و تنها براي آفريدن او به خود تبريك گفته است ،‌در جهت انتخاب مسير كمال و خير ،‌امكانات فراواني در اختيار او گذاشته است .

بنابراين ، گرايش در جانب خير و وجود نيرويي در جانب شر، موجب مي شوند تا آزمايش الهي از حالت صوري و ظاهري درآيد، يعني وجود نيروهايي وسوسه گر در مقابل الهامات خدايي، باعث مي شود تا انسان واقعا در ماين دو راهي قرار گيرد و با اراده و عزم خويش مسيري را انتخاب كند .

يكي از فلسفه پژوهان معاصر در اين باره مي نويسد:

«در واقع ،‌ارزش انساني هنگامي ظاهر مي شود كه بين خواسته هاي گوناگون، تزاحمي پديد آيد و شخص براي رسيدن به فضايل اخلاقي و كمالات روحي وابدي و قرب و رضوان الهي ، از خواسته هاي پست و حيواني خود بگذرد، و هر كاري كه با اختيار بيشتر وانتخاب آگاهانه تر انجام گيرد، تاثير بيشتري براي پاداش و كيفر پديد خواهد آورد.»

بر اساس  همين نكته است كه با نافرماني ابليس و رانده شدن او از درگاه خدا و سپس تقاضاي او براي مهلت داشتن به منظور اغواي انسان، پروردگار با تقاضاي او موافقت كرد و به او مهلت داد تا در مقابل نيروهاي الهي ، وسوسه گر انسان به سوي شر باشد؛ اما در عين حال، قدرت او را در اين زمينه محدود ساخت و هيچ سلطه اي بر انسان ها به او نداد و او فقط وسوسه كننده و تحريك كننده است.

بنابراين،وسوسه گري شيطان ، پس از روي گرداني انسان از نداي فطرت و الهامات رحماني است و كساني كه با اختيار و انتخاب خود،‌ كفر ورزيده ، قابليت محبت و همراهي با پاك ترين انسان هاي روي زمين را از دست داده اند، سزاوار آن هستند كه به وسوسه هي شيطاني گرفتار شوند و اين ، نوعي مجازات الهي نسبت به آنان در همين دنيا است ؛ «آيا نديدي كه ما شيطان را بر كافران فرستاديم تا آنان را شديدا تحريك كند؟»

eye

مفهوم شيطان در اديان

در مورد ريشه واژه «شيطان» دو نظريه مطرح است : 1- برگرفته از شطن يشطن به معناي دور شدن، 2- ماخوذ از شاط يشيط به معناي هلاك شدن يا سوختن ، ولي ازهري همان قول اول را ترجيح مي دهد و قرشي هم بعد نقل دو قول و قائلين آن در قاموس قرآن مي نويسد: «ولي محققين اين قول [قول د وم] را قبول ندارند.»

صاحب قاموس در ادامه مي نويسد :«شيطان وصف است نه اسم خاص، آن روح شرير و به مناسبت دوري از خير و رحمت حق تعالي ، وصف شيطان بر او اطلاق شده است ».

اما ابليس ،‌موجودي است زنده ،‌ با شعور ، مكلف ،‌نامرئي ،‌فريب كار و ... كه از امر خدا سرپيچيد و به آدم سجده نكرد ، در نتيجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گرديد. ابليس از ريشه ي بلس به معناي نااميد شدن گرفته شده است و اين موجود كه نامش عزرائيل بود،به همين جهت ابليس خوانده شد. كلمه ي ابليس در هر يازده بار كه در قرآن آمده ، به صورت مفرد به كار رفته كه نُه مورد مربوط به استكبار و اِبا از سجده مي باشد . ولي شيطان به صورت جمع هم مي آيد و مراد از او همان است كه آمد.

شيطان، نامي براي موجودي فوق طبيعي است كه دربيشتر اديان غربي و شرقي ، مركز تجسم بدي مي باشد، شيطان در زبان هاي گوناگون با نام هايي مثل ابليس ، اهريمن، ديو، لوسيفر، دويل،‌سيتن خوانده مي شود. وقتي كه يهوديت بادين ايراني زرتشت تماس پيدا كرد، بر عكس يكتاپرست هاي اصيل، ظاهر زرتشت دو خدايي بود. يك خداي خير و يك الاهه ي شر. نمونه هايي چون اهورامزدا (داناي كل)، دانش اورمزد (الاهه ي نور)، و اهريمن (روح شيطان) نيز دانش انگره مينو (الاهه ي تاريكي ) از اين نمونه اند.

در بسياري از شاخه هاي مسيحيت، شيطان قبل از آنكه از درگاه الهي مطرود گردد، موجودي روحاني يا  فرشته در خدمت خدا بوده است . گفته مي شود كه شيطان از درگاه خدا به دليل غرور بيش از حد و خودپرستي رانده شده است . آن ها اعتقاد دارند كه شيطان كسي بوده كه به انسان گفته مي تواند خدا شود و موجب معصيت اصلي انسان در درگاه خدا شده و در نتيجه از بهشت اخراج شده است .

شيطان در يهوديت ، در لغت به معناي «دشمن» يا «تهمت زننده » است ونيز نام فرشته اي است كه مومنين را مورد مَحَك قرار مي گيرد. شيطان در شريعت يهود به عنوان دشمن خدا شناخته نشده ،‌بلكه يك خادم براي خدا است كه وظيفه دارد ايمان بشريت را مورد آزمايش قراردهد . در انجيل كلمه شيطان اسم دشمن يا مانع بشر است. در قسمت ديگر از كتاب انجيل، شيطان براي تمرد در برابر خدا تلاش مي كرد اما در نافرماني ناكام شد و خدا او را جهنم تبعيد كرد.

شيطان در دين اسلام وسيله  و عاملي براي آزمايش انسان است .ابليس يك جن بوده كه نافرماني خدا را كرده و به همين خاطر توسط خدا محكوم شده است كه به عنوان منبعي براي گمراهي انس و جن باشد.

در قرآن درباره شيطان آمده است : موجودي از گروه جنيان است ،‌چون جنيان از جنس آتش بودن دود هستند ، بنابراين شيطان نيز از آتش است، او در مقابل رب دست به طغيان زد و به او كفر ورزيد، علت جنس خود را كه از آتش بود، برتر از جنس آدم كه خاك است،‌مي دانست وبر اين اساس كينه و دشمني انسان را سخت به دل گرفته است و مي خواهد انسان ها را گمراه و به آرزوها سرگرم كند و سعي مي كمند كه حزبش را بر جهان مسلط كند ولي خدا حزب او را دچار خسران مي كند و نهايتا سعي مي كند انسان را به رنج و عذاب بيفكند و او را به سوي آتش فروزان سوق دهد و در دل مومنان حزن واندوه جاري سازد تا نهايتا در قيامت آن ها د ركنار خود مشحور ببيند.

شيطان در سينماي غرب

يكي از زمينه هايي كه باعث ايجاد عقايد انحرافي د رمورد شيطان شده رسانه ها مي باشد . بررسي اينكه چرا و چگونه رسانه و به طور خاص سينما باعث تاثير و فرهنگ سازي مي شود، خارج از موضوع بحث است وانديشمندان در جاي خود آن را مورد بحث قرار داده اند . لذا در حد نياز به سينما اشاره اي خواهد شد.

به تصوير كشيدن شيطان در رسانه هاي غربي و به ويژه كمپاني هاليوود را بايد در قرائت هاي جديد از كتاب مقدس و به ويژه بخش هايي از مكاشفات يوحنا جستجو كرد ؛ آنجا مي گويد:

«و ديدم فرشته را كه از آسمان نازل مي شود و كليد هاويه را دارد و زنجيري بزرگ بر دست وي است و اژدها يعني مار قديمي را كه ابليس و شيطان مي ابشد ،‌گرفتار كرده ، او را تا مدت هزار سال در بند نهاد و او را به هاويه انداخت و در را بر او بسته ، مهر كرد تا امت ما را ديگر گمراه نكند. تا مدت هزار سال به انجام رسد و بعد از آ مي بايد اندكي خلاصي يابد.»

همين موضوع ،‌مورد توجه اربابان رسانه قرار گرفت و در پايان هزاره ي سوم محصولات فراواني وارد بازار رسانه اي وبه ويژه سينما شد ؛ آثاري چون : بچه هاي رزماري ، طالع نحس، جن گير، كنستانتين، پايان روزها، دروازه ي نهم، ون هلسينگ و ... .

فارغ از انتقادات عقلي ،‌كلامي و تاريخي در باب صحت و سقم مكاشفات يوحنا و پارامترهاي موضوعي و محتوايي چنين فيلم هايي ، مي توان وجوه مشتركي از نمايش شيطان در اين آثار را برشمرد:

الف. شيطان ظهور مي كمند و در واقع از يك غيبت هزار ساله باز مي گردد واين ظهور چه در سطح فردي و چه در مقياس اجتماعي و سياسي در بافت فرهنگي و ذهني كنترل شده ي غربي معنا مي يابد و تعبير مي شود. از جمله در فيلم فاينال فانتزي سال بازگشت و حمله ي شيطان به بشر را در سال 1979 ميلادي معرفي مي كند. يعني سال ظهور انقلاب اسلامي ايران و در فيلم، محل خروج شيطان را در دره ي كاسپين نشان مي دهد.

ب. شيطان نوظهور غربي ، قدرت تصرف و تسخير و حلول را دارد و از كششي راز گونه بهره مي برند ،‌آن گونه كه اگر روح خود را به او بفروشي قدرت هايي ويژه مي يابي. همين رازگونه بودن ، منشا حقيقي قدرت دانستن شيطان و يكي از زمينه هاي شيطان گرايي نوين است . اين مطلب، به روشني در فيلم قوي و پرفروش وكيل مدافع شيطان ديده مي شود كه بازيگران معروفي چون آل پاچينو و كينوريوز در آن نقش برعهده دارند.

ج. كساني كه سر راه شيطان و يا حتي مسيح قرار دارند ، معمولا تناسب دروني و شخصيتي با اين واقعه ندارند، به اين معنا كه شخص تصرف شده توسط شيطن و يا شخصي كه حضرت مسيح به او توجه دارد، لزوما انسان هاي به ترتيب پست يا شريفي نيستند و  حتي به نظر مي رسد عمدا عكس اين مطلب رخ مي دهد ، يعني انسان هاي بي گناه تصرف شيطاني مي شوند و از آن طرف در فيلمي مثل استيگماتاگويا روح مسيح در كلبد زن بدكاره اي حلول مي يابد.

ويژگي هاي شيطان هاليوودي همراه با نكات فراواني كه در كتاب ها، رمان ها و شبه فلسفه هاي نو پديد و به طور كلي نظام رويا پردازي و رسانه اي غرب وجود دارد ،‌در بلند مدت تاثيراتي تدريجي برجاي گذاشته است . حادثه اي در تاريخ 6/6/2006 اتفاق افتاد ،‌شايد نمونه اي گويا در اين خصوص باشد. در اين تاريخ ، نسخه بازسازي شده طالع نحس و به بهانه ي قرار گيري سه عدد شش در شمارش تاريخ در كنار هم كه نشانه ي شيطان است ، به نمايش درآمد.

در اين تاريخ دو دسته از مردم ظهور مي كنند: يكي گروهي كه از ترس نحس بودن قدرت و شرارت شيطان از خانه ها بيرون نمي آيند و ديگري گروهي كه به عكس، اين تاريخ را براي جشن ها و عروسي هاي خود انتخاب مي كنند. اين دو گروه به نوعي مغلوب و  منفعل شيطان ساخته شده در همين نظام فرهنگي هستند. در مورخه 6/6/1976 كه نسخه ي اوليه ي طالع نحس به نمايش درآمد اين دو گروه وجود نداشتند و به نظر مي رسد شيطان هاليوودي تاثيرات خود را برجاي نهاده است.

درموج جديدي از آثار هاليوودي ، شيطان ديگر آن موجود پليد و منفور نيست ، پولانسكي كه در فيلم بچه هاي رزماري شيطان را موجودي قدرتمند ، مخوف و منفي تصوير مي كرد، در فيلم جديدش، دروازه ي نهم پرستش بي چون و چرا ومحض شيطان را دلپذير نشان داده و آن را تبليغ مي كند. در اين فيلم ديگر درگيري ميان خير و شر وجود ندارد، بلكه مساله اصلي، سبقت گرفتن به سوي شيطان است؛ آن گونه كه مخاطب آرزو مي كند به جاي قهرمان فيلم به قدرت مطلق و رازگونه شيطان دست يابد.

نمادهاي شيطان پرستي همچون ستاره پنج پر در فيلم رمز داوينچي به نمادهاي مثبت تبديل و علامت 666 كه پيشتر نماد و نشانه شيطان پرستي دانسته مي شد، به يك نماد هندسيِ مقدس تعبير مي شود. همچنين فراماسونري با همه ي پليدي هايش، در فيلم گنجينه ملي به عنوان ميراث دار گنج عظيم و تاريخي كل بشر معرفي مي شود و جادوگران كه چهره اي زشت داشتن و در قرون وسطي مجرم محسوب مي شدند و جادوگري امري شيطاني محسوب مي شد، امروز در آثاري چون هري پاتر، ارباب حلقه ها، به قهرمانان نوجوان ما بدل مي گردند.

با اين وصف، به نظر مي رسد وارد موج دوم نمايش هاي شيطاني شده ايم كه مي توانيم عنوان شيطان گرايي بر آن بگذاريم . موج اول به نمايش انحرافي خارج از جايگاه حقيقي شيطان (چه جايگاه وجودي و چه مقام تاريخي مبتني بر حكمت تاريخ) معطوف بود و موج جديد به توجيه ، دلپذير و صاحب تقدير بودن ومعرفي آن بر مي گردد. در اين موج پيچيدگي ها و گفتمان سياه شيطان ،‌به صورت مقدس تبيين مي شود.

wooow

آموزه هاي شيطاني

در ادامه بحث، آموزه هاي شيطاني منتسب به اين كليسا مطرح مي شود و علاوه بر آنكه تناقض ، بي پايه و اساس بودن و محتواي سخيف آن ،‌بهترين نقد مي باشد ولي براي كامل تر شدن، تضادهاي اين آموزه ها با مضامين بلند و عالي دين مبين اسلام ، به صورت مختصر بيان شده و كدهايي ارائه گرديد كه رد و باطل بودن اين آموزه ها را روش و آشكر مي سازد.

شايان ذكر است كه برخي بندها كه حاكي از مبناهاي اساسي اين چنين گروه هايي مي باشد، نياز به نقد و تحليل بيشتري دارد، لكن در اين نوشتار با در نظر گرفتن مخاطب و هدف، به همين قدر اكتفا شده و در مجالي ديگر، قابل تفصيل و تحليل بيشتر خواهد بود.

نُه قانون شيطاني

بر اساس آموزه هاي كليسا ، شيطان 9 قانون شيطاني منتسب به لاوي خلاصه مي شود:

1.       شيطان نماينده ي زياده روي به جاي پرهيز.

2.       شيطان نماياننده ي زندگي دنيوي به جاي نقشه ي خيالي و موهومي روحاني .

3.       شيطان بيانگر استفاده از حكمت و عقل به جاي رياكاري و تزوير خود كه نيرنگي بيش نيست.

4.       شيطان بيانگر محبت كردن به كساني كه لياقت آن را دارند به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان.

5.       شيطان بيانگر انتقام گرفتن به جاي برگرداندن صورت.

6.       شيطان بيانگر برتري واگذر كردن مسئوليت به مسئوليتش است تا افكار پليد در كنار خون آشامي.

7.       شيطان بيانگر همانندي انسان و حيوان است، گاهي بهتر ، ولي اغلب بدتر از آن هايي كه روي چهارپا راه مي روند، به دليل آنكه انسان داراي خداي روحاني و پيشرفت هاي روشن فكرانه ، او را پست ترين حيوانات ساخته است.

8.       شيطان بيانگر اين است كه همه ي گناه هاي مشهور، چيزي نيست جز دگرگوني از حالت بي عقلي به صورت طبيعي ذهن يا تبديل احساسات از بدي به خوشي .

9.       شيطان بهترين دوست كليسا است، چرا كه كارهاي او دليل ماندگاري كليسا در تمام اين سال هاست.

در پايگاه اينترنتي كليساي شيطان همين 9 قانون ذكر شده ولي برخي منابع سه قانون ديگر نيز به آن افزوده اند :

10.   ضربه را با ضربه و تمسخر را با تمسخر و بدرفتاري رابا بد رفتاري فرو ريز. چشم را با چشم و دندان را با دندان پاسخ ده... خود را براي كشتن و ترور مخالفت مهيا ساز.

11.   شيطان پرست واقعي كسي است كه كنش ها و واكنش هاي جهان را در اختيار دارد. اختيار همه چيز براي اوست. متفكر است و گمراه نيست و او غمخوار همه كس است.

12.   خدا پرست كسي است كه همواره خدايش او را ساخته ، حال آنكه اوسريع تر خدايش را مي سازد.

end

نقد و بررسي :        

بند اول : اين بند شيطان رانماينده ي افراط و تفريط مي داند و به جاي پرهيز و تفريط كه در مسيحيت كاتوليك و يهود مطرح است . علامه ي مجلسي در تعريف افراط و تفريط مي نويسد:

«افراط يعني بي قيدي و دريدن پرده هاي عفت، يعني واقع شدن در مسير لذت هايي كه شايسته انسان نيست و تفريط يعني طلب نكردن لذت هاي مشروع و معقول .»

اسلام ديني پاك از هر گونه افراط و تفريط است؛ همچنان كه علامه ي طباطبايي در توضيح كلمه «حنفاء» مي نويسد:

« خداي تبارك و تعالي به اين دليل اسلام را دين حنيف ناميده كه همه ي امور به لزوم اعتدال و دوري از افراط و تفريط امر مي كند.»

همچنين از نظر اسلام افراط و تفريط نشانه جهالت افراد مي باشد. لذاست كه هم افراط و هم تفريط در اسلام ناپسند است.

بند دوم: خداي متعال درمورد زندگي دنيا و آخرت مي فرمايد:

«اين زندگي دينا چيزي جز سرگرمي و بازي نيست و زندگي واقعي سراي آخرت است.»

شيخ طبرسي صاحب تفسير جوامع الجامع آيه را اشاره به تحقير و پستي دنيا و امور آن دانسته و دنيا را بازيچه اي زودگذر و زوال ناپذير خوانده است ولي سراي آخرت ، زندگاني دائمي و خالص انسان است. نيز احاديث زيادي در مذمت و پستي دنيا و برتري آخرت آمده كه با توجه به اين مطالب باطل بودن اين بند روشن مي گردد.

بند سوم : رياكاري و تزوير در شرع مقدس اسلام نيز مردود است ، ولي در اين بند منظور از آن دين داري وامور معنوي است كه نياز بشر به آن درهمه جوامع اثبات شده و امري قابل انكار نيست.

همچنين استفاده از اين حكمت و عقل امري پسنديده است ، البته در اموري كه از موارد بديهي يا مسائل منجر به بديهي باشد، ولي عقل درامور توقيفي شرعي به طور مستقل و بدون واسطه ي شرع نظري ندارد و نمي تواند حكمي بدهد . به عنوان مثال ، عقل در مورد تعداد ركعات نماز هيچ حكمي ندارد و آن را بايد از منبع وحي الهي دريافت.

منظور اين بند اين است كه هر فرد به تنهايي مي تواند به وسيله ي عقل تمام امور زندگي خود را درك كند . بطلان اين ادعا از مطالب مذكور روشن مي گردد.

بند چهارم : اين بند ، محبت و دوستي را و محدود مي كند به كساني كه از نظر شخص لياقت محبت دارند ، ولي آيا تشخيص فردي هميشه صحيح است ؟ آيا مي توان ملاك محبت را شخصي نمود؟

آري ، محبت و دوستي باهر كس پسنديده نيست ، ولي ملاك تشخيص در امري والاتر از ديدگاه هاي شخصي بوده كه خداي تبارك و تعالي است و مومنان بيشترين محبت را نسبت به خدا و براي او ابراز مي كنند، تا آنجايي كه امام صادق مي فرمايد:

«هر كس دوستي و دشمنيش براي دين نباشد، دين ندارد.»

بندپنجم : اين بند در مخالفت آشكار با يكي از ت

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

خواص گیاهان - طبیعت همیشه محشره

 

 

plant

«جينكو» تقويت كننده حافظه

«جينكو» گياه دارويي ارزشمندي است كه بومي  كشور چين و ژاپن و برخي از مناطق اروپا و آمريكاي شمالي مي باشد. به نوشته سايت «healthmad» اگرچه ميوه و برگ هاي اين گياه مصرف مي شود اما بذر آن در صورت هضم نشدن مسموميت ايجاد مي كند . برگ هاي اين گياه مدت ها براي درمان بيماري هاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.

خواص گياه جينكو:

·         با افزايش جريان خون به مغز در تسكين بيماري هاي مربوط به مغز تاثير دارد.

·         اين گياه در تحريك و تقويت مغز نقش مهمي ايفا مي كند* درمقابله با بيماري آلزايمر بسيار موثر است.

·         مصرف جينكو كه قدرت حافظه و تمركز را افزايش مي دهد به كودكان و بزرگسالان توصيه مي شود.

·          اين گياه از تبديل شدن كلسترول به جرم هايي كه باعث سفت شدن رگ ها  مي شود  جلوگيري مي كند و گرفتگي رگ هاي خوت را از بين مي برد و به عنوان درمان نازايي و ناتواني جنسي در مردان شناخته شده است.

·          عوارضي مانند پوكي استخوان را در زنان يائسه كاهش مي دهد.

·         با رساندن اكسيژن به گوش عوارض شنوايي و حتي از دست دادن قدرت شنوايي را بهبود مي بخشد.

·         تركيبات موجود در آن به درمان برونشيت حاد و آسم كمك مي كند.

·          با بهبود بخشيدن جريان خون به رگ ها و مويرگ ها سردرد،‌ وزوز گوش و افسردگي را درمان مي كند.

·         مصرف اين گياه به زنان باردار و شيرده توصيه نمي شود.

·          36 ساعت قبل از هر نوع عمل جراحي مصرف جينكو قطع شود زيرا خطر خون ريزي را در پي دارد.

مصرف فلفل دلمه اي از شب كوري و آب مرواريد پيشگيري مي كند

مصرف فلفل دلمه اي به دليل داشتن ويتامين A از بروز شب كوري و آب مرواريد پيشگيري مي كند. مريم مراداف متخصص تغذيه در گفت و گو با فارس مي گويد: فلفل دلمه اي سرشار از ويتامين Cو A است و يكي از كم كالري ترين سبزي هاست. وي مي افزايد : اين سبزي داراي فيبر زيادي است و بنابراين در كنار ساير سبزي ها مي توان از از فلفل دلمه اي در رژيم هاي لاغري استفاده كرد . فلفل دلمه اي اگر رنگي تر (زرد و قرمز ) باشد ، حاوي بتاكاروتن بيشتري است .اين متخصص تغذيه اضافه مي كند : فلفل دلمه اي به دليل داشتن ويتامين A به تقويت چشم ها كمك مي كند و مصرف منظم ويتامين A تا حد زيادي از بروز شب كوري و آب مرواريد پيشگيري مي گند . به غير از ويتامين A ، لوتئين و گزانتئين موجود در فلفل دلمه اي نيز در كاهش احتمال بروز آب مرواريد چشم نقش دارند.

plannt

خوراكي هايي كه از آب مرواريد جلوگيري مي كنند

آب مرواريد بيماري چشمي است كه باعث تاري چشمي مي شود و دراين بيماري لايه ابر مانند روي عدسي چشم قرار مي گيرد كه باعث كدري چشم مي شود. اين بيماري كه مانع ورود نور به چشم مي شود اغلب در افراد مسن قابل مشاهده است . علائم اوليه اين بيماري نزديك بيني و كدري عدسي چشم است .اين بيماري غير واگير است . براي جلوگيري از كوري چشم درمان به موقع آب مرواريد لازم است. در اين مطلب از سايت هلث مد به علل ،‌علائم و درمان خانگي اين اختلال مي پردازيم.

علل: بالا رفتن سن* ديابت* آسيب رسيدن به چشم به علت اشعه* اختلالات سوخت و ساز مادرزادي*  بعضي از داروها * بيماري كليه * آب سياه* عفونت* استعمال دخانيات * مصرف مشروبات الكلي * سندروم داون (منگوليسم) * سرخچه مادرزادي* التهات لايه مياني چشم.

علائم : ديد كدر و تار* سختي ديد در شب* حساسيت به نور* نياز به نور بيشتري به هنگام خواندن و يا فعاليت هاي ديگر* تغيير مكرر شماره عينك* كم رنگ شدن و يا زرد شدن رنگ ها* ديد دوتايي در يك چشم* تغيير رنگ به سفيد خاكستري مردمك چشم.

درمان خانگي : معروف ترين و موثرترين درمان ، مصرف منظم هويج و آب هويج روزي 2 بار است * عصاره و يا آب گل هندوانه را روزانه 2 بار به مدت به مد ت 15 دقيقه روي پلك چشم بماليد* مصرف مقدار مساوي دانه رازيانه،گشنيز و كيم شكر قهوه اي روزي 2 بار به ميزان 12 گرم از مخلوط آن* يكي از درمان هاي موثر بادام و فلفل است. 7 دانه بادام را با نيم گرم فلفل سياه آسياب كنيد و با آب بخوريد* يك ليوان شير را با 2 دانه هل بجوشانيد و بخوريد* براي كاهش قرمزي چشم كه به علت اين بيماري ايجاد شده است 4 بادام رادر سه قاشق غذاخوري شير به مدت 24 ساعت خيس كنيد . سپس آسياب و با چوب صندل مخلوط كنيد و روي پلك چشم بماليد * سه حبه سير به رژيم غذايي روزانه خود اضافه كنيد* سالاد سبزي همراه با روغن زيتون و آب ليمو نيز مفيد است * مصرف اسفناج، گل كلم و شلغم ،‌مغز ميوه ،‌كشمش خيس شده ، خرما و انجير نيز به اين بيماران توصيه مي شود.

روغن گل پامچال براي درمان اگزما به كار مي رود

گل پامچال يكي از منابع روغن طبيعي است . ويژگي متمايز اين گياه اين است كه درتمامي فصل تابستان شكوفه مي دهد. اگرچه گل هاي آن تنها يك روز دوام مي آورد گل هاي پامچال بابالا آمدن خورشيد باز و با غروب خورشيد پژمرده مي شوند. در اين مطلب از «ASK.com» به چند خاصيت روغن اين گياه اشاره مي كنيم.

·         روغن گل پامچال گران است اما تاثير چشمگيري در درمان اختلالات پوستي مانند اگزما دارد.

·         اين روغن حاوي مقدار كافي اسيد چرب اشباع شده امگا3 است كه در تنظيم عملكرد هورمون هاي بدن از جمله انسولين نقش دارد، و به فعاليت بهتر قلب كمك ميكند.

·         مقدار مناسب اسيد هاي «linoleic» و «Gamma-linolenic» موجود در اين روغن ، بدن را در مقابله با سرطان و بيماري قلبي ايمن مي كند.

·         روغن پامچال براي درمان آرتريت روماتوئيد و آسم نيز موثر است.

·         اين روغن خستگي مفرط را از بين مي برد.

·         خاصيت ضد التهابي آن براي از بين بردن درد و گرفتگي عضلات به هنگام دوران قاعدگي مفيد است.

·         در كاهش كلسترول و فشار خون موثر است.

·         اسيد لينولئيك موجود در آن خطر كلسترول بالاي خون را كاهش مي دهد.

·         التهاب بر اثر بيماري MS و يا اختلالات ديگر را با مصرف مكمل هاي روغن اين گل ،‌ كاهش دهيد.

·         مشكلات حافظه مربوط به بيماري آلزايمر بااين گل درمان مي شود.

·         سيستم دفاعي بدن را تقويت مي كند.

·         در صورت مصرف گل پامچال به همراه آويشن ، برونشيت مزمن درمان مي شود.

·         اسيد  گاما- لينولئيك كه نوعي اسيد چرب ضروري است از بسته شدن سرخرگ ها جلوگيري مي كند و ديابت را برطرف مي كند.

·         روغن پامچال در كرم هاي متفاوتي و براي رفع لكه ها، سياهي دور چشم ، چين و چروك ، قرمزي و پوسته پوسته شدن به كار مي رود.

·         به درمان بيماري هاي خود ايمني مانند lupus و بيماري التهابي قسمت انتهايي روده باريك يا Crohn كمك مي كند.

·         با سرعت بخشيدن به سوخت و ساز بدن هنگام ورزش كرد و در حالت استراحت  به كاهش وزن كمك مي كند.

زردچوبه و فلفل سياه براي پيشگيري و درمان سرطان سينه موثر است

دو چاشني زرد چوبه و فلفل سياه در پيشگيري از سرطان سينه موثر است. به گزارش ايسنا، محققان آمريكايي مي گويند، افزودن زرد چوبه و فلفل سياه به غذا بيشتر از مزه سازي غذا ارزشمند است، زيار اين چاشني ها حاوي تركيباتي است كه براي سلامت مفيد مي باشد . تركيبات كوركومين در زردچوبه و پيپرين در فلفل سياه نقش مهمي در پيشگيري از و حتي درمان سرطان سينه ايفا مي كنند. مطالعات قبلي نشان داده بود كه كوركومين و پيپرين تركيباتي با خاصيت ضد سرطاني بالقوه است براساس اين تحقيق، كوركومين و پيپرين سلول هاي بنيادي را مورد هدف قرار مي دهند .

نارگيل براي افراد لاغر مفيد است

نارگيل ميوه اي است كه شير، آب و روغن آن با هم مصرف مي شوند. اين ميوه در تمامي كشور هاي استوايي كشت مي شود و سرشار از خاصيت است . خواص نارگيل زياد است كه در مطلبي از سايت ehow به مواردي از آن اشاره مي كنيم:

·         مصرف اين ميوه كه غني از فيبر غذايي است براي مبتلايان به يبوست مفيد.

·         در تقويت و پرورش عضلات بدن افراد لاغر و ضعيف موثر است.

·         شير نارگيل براي درمان گلودرد و زخم معده نيز استفاده مي شود.

·         آب نارگيل(نارگيل تازه و سبز كه هنوز خشك ، اما قهوه اي رنگ نشده است) براي بيماران كليوي موثر است.

·         براي پوست مفيداست.

·         كرم هاي روده اي را از بين مي برد و ناراحتي هاي معده را رفع مي كند.

·         براي بيماران مبتلا به ديابت نيز مفيد است.

·         يد طبيعي موجود در اين ميوه از بيماري گواتر جلوگيري مي كند.

·         نارگيل بدن را در برابر پوكي استخوان ، بيماري كليه، كبد ،‌عفونت مثانه ، سرطان هايي مانند سينه ،‌روده و ... محافظت مي كند.

·         اين ميوه كه براي قلب مفيد است ،‌با كاهش دادن نسبي كلسترول ،‌احتمال خطر بيماري قلبي را پايين مي آورد.

·         نارگيل بدن را از راديكال هاي مضر آزاد كه باعث پيري زودرس و حادتر شدن بيماري ها مي شود ،‌ محافظت مي كند.

·         انرژي زاست و در بهبود و تقويت بافت و عضلات نقش مهمي دارد.

·         با افزايش سوخت و ساز بدن ،‌از اضافه وزن و چاقي مفرط جلوگيري مي كند .

·         نارگيل به تعادل pH طبيعي پوست كمك مي كند . نارگيل با لطيف كردن پوست از خشكي و پوسته شدن ،‌چين و چروك ،‌افتادگي و لكه هاي قهوه اي كه با بالاتر رفتن سن ظاهر در مي شود، جلوگيري مي كند.

·         اين ميوه براي سلامت و بهداشت مو و شوره سر مفيد است.

·         نارگيل، ويروس هاي واگير سرماخوردگي ، آنفولانزا، هپاتيت c ، سرخك و تبخال را از بين مي برد.

·         اين ميوه داراي خاصيت ضد باكتريايي است و باكتري هاي عفونت گلو، مجراي ادراري ، لثه و ذات الريه را از بين مي برد.

(شير نارگيل را مي توان با جوشاندن قطعات ريز نارگيل در آب به دست آورد)

plant

ناراحتي هاي ريوي را با گل ماهور برطرف كنيد

گل ماهور (خرگوشك) بومي اروپا و آفريقاي شمالي در آسيا و آمريكا نيز رشد مي كند. به گزارش آلتمديسن اين گياه به طور مرسوم براي درمان سرفه مورد استفاده قرار مي گيرد. در كشور مكزيك از اين گياه به عنوان تسكين دهنده و درمان آسم ، برونشيت ، التهاب گلو و سرفه استفاده مي شود.

استفاده ديگر از اين گياه شامل درمان عفونت هاي پوستي ، التهاب، زخم ،‌سوختگي ،‌عفونت گوش ، نقرس و بواسير مي باشد . براي برطرف كردن مشكلات ريوي ، ريشه اين گياه را بسوزانيد و دود آن را استنشاق كنيد. چاي گل ماهور براي برطرف كردن ناراحتي هاي ريوي و آسم مورد استفاده قرار مي گيرد. گلو درد را با غرغره كردن با چاي اين گياه به ميزان چند بار در روز درمان كنيد . با قرار دادن دستمال خيس شده در چاي اين گياه روي گلو، آن را تسكين دهيد. يك قاشق غذاخوري برگ گل ماهور را در 500 ميلي ليتر آب دم كنيد و پس از هر بار تخليه روده اي و براي درمان اسهال و با خون ريزي روده اي ، نصف پيمانه مصرف شود.

زخم هاي باز، تورم و التهاب را با چاي اين برگ شست  و شو دهيد. چاي ماهور علاوه بر تسكين درد، آرامش بخش و خواب آور نيز مي باشد.

 plant

خواص بي اندازه روغن كرچك

روغن كرچك از دانه هاي كرچك گرفته مي شود و در سراسر دنيا به طور گسترده اي مورد استفاده قرار مي گيرد. به گزارش ehow مصرف دانه خام كرچك كه بومي مناطق گرم هند است، مي تواند بيماري زا باشد و توصيه نمي شود . روغن كرچك كه غني از آنتي بادي است، مي تواند به بدن در مقا

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

پدر و مادر عزیز مرا بخوان

parent

امشب به يه علامت سوال بزرگ رسيدم. پدر  و مادر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...

راستي چند نفر از آدمايي كه به وبلاگا سر مي زنن جزو افرادي هستن كه پدر يا مادرن؟ چند درصد از افراد خانواده شما به وبلاگتون سر مي زنه؟

پدر : موجودي قوي ، قبل از پدر بودن نقش همسري داره وبعد كه پدر مي شه بايد دستهاي بزرگ و قويش بشه سايه سار آرامش فرزندان...

مادر : موجودي مهربان كه قبل از مادر شدن همسري فداكاره و بعدش تجزيه مي شه در همسر و فرزند... نقشي بي نقش...

پدر و مادر ، دو ساحل جاودان در درياي جووني كردناي ما، دو ناخداي كشتي زندگي ما...

پدر و مادر ، دو نفر كه نشانه ها و علامت ها رو تو زندگي براي ما ميگذارن تا راه رو اشتباه نريم...

اما آيا پدر و مادر ،اين كار ها رو درست انجام مي دين؟

papa

پدر آيا مهرباني تو نصيب فرزندت مي شه؟ آيا مي دوني فرزندت چند سالشه؟ آيا مي دوني تو رو دوست داره يا نه ؟ تا به حال در آغوشش كشيدي ؟ تا به حال به مدرسه رسونديش؟ تابه حال به شهري كه دانشجو بوده رفتي ؟ باهاش سفر كردي؟ تا به حال بهش گفتي دوسش داري ؟ تا به حال اشكاشو ديدي؟ تو شكستن رو ديدي؟ پدر آيا تو فرزندت رو دوست داري ؟ آيا اينكه كم اشتباه ترين آدم روي زمين رو داري خوشحال نيستي ؟ خوشحال نيستي كه تركش كردي اما باز تو رو دوست داره؟ چرا به حرفاش گوش نمي دي؟ پدر آيا تو فرزندت رو مي شناسي؟ آيا مي دوني از تو چه انتظاري داره؟ مي دوني از زندگي با تو چه انتظاري داره؟ پدر آيا تا به حال به درد دلش گوش دادي؟

باور كن كه فرزندت از تو چيزي با ارزش تراز پول مي خواد ... فرزندت تو رو مي خواد... فرزندت دوست داره گاهي تو رو ببوسه و در آغوش بگيره ... دوست داره از دغدغه هاش برات بگه ... دوست داره از ترس از ازدواجش بگه و نترسه كه تو پشتش رو خالي كني ... بگو كه تكيه گاهشي... بگو كه تنهاش نميگذاري ... اينقدر تنهاش نزار

mama

مادر خوب ، آيا تو مادري كردن رو در نگراني مي بيني؟ در ترديد؟ در ترس؟ آيا مي دوني فرزندت به اعتماد تو احتياج داري؟ آيا مي دوني فرزندت ازت همفكري و همراهي مي خواد؟ آيا مي دوني گاهي بد نيست كه به دل اون هم گوش بدي؟ مادر خوب، از صبح تا شب براي فرزندت زحمت مي كشي، از اول زندگي تا آخرش استراحت نداري، تعطيلات نداري، زندگيت رو وقف همسر و فرزندانت كردي، اماآيا فرزندت پرستار احتياج داره ؟ نه ، فرزندت به تو احتياج داره ، به ديدن شادي تو ، تحمل ديدن اشكاي تو رو نداره، نياز داره مرهم دلش باشي و محرم رازش همونطور كه فرزندت براي تو هست...

مادر خوب، پدر گرامي، دل نشكن، اگه فرزندت رو بزرگ كردي و فرزندت احترامتو داره انقدر سر به سرش نزار... اي كاش وبلاگ منو بخونين... دوست گرامي كه دير يا زود اين نقش رو خواهي داشت، يادت باشه براي همسرت اوني باشي كه دوست داشتي پدر و مادرت براي هم باشن و نبودن و تو اين نبودن رو تكرار نكن، يادت باشه براي فرزندت اون پدر يا مادري باشي كه انتظار داشتي پدر و مادرت برات باشن ونبودي...

خانوادت رو فراموش نكن تا فراموش نشي ... خانوادت رو دوست داشته باش و احساست رو ابراز كن تا شاد بموني .

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تو مسئول گلی هستی که پرورش می دی

dosti

روباه گفت : سلام

شهريار كوچولو برگشت اما كسي را نديد، با وجود اين با ادب تمام گفت : سلام.

صدا گفت : من اينجام ، زير درخت سيب ...

شهريار كوچولو گفت :‌ كي هستي تو ؟ عجب خوشگلي !

روباه گفت : يك روباهم من .

شهريار كوچولو گفت :‌بيا با من بازي كن. نمي داني چقدر دلم گرفته ...

روباه گفت : نمي توانم بات بازي كنم.هنوز اهليم نكرده اند آخر.

شهريار كوچولو آهي كشيد و گفت : معذرت مي خواهم.

روباه گفت : تو اهل اينجا نيستي . در پي چي مي گردي ؟

شهريار كوچولو گفت : پي آدم ها مي گردم . نگفتي اهلي كردن يعني چه ؟

روباه گفت : آدم ها تفنگ دارند  و شكار مي كنند. اينش اسباب دلخوري است ! اما مرغ و ماكيان هم پرورش مي دهند و خيرشان فقط همين است . تو پي مرغ مي  گردي ؟

شهريار كوچولو گفت : نه ، پي دوست مي گردم .اهلي كردن يعني چه ؟

روباه گفت : چيزي است كه پاك فراموش شده . معنيش ايجاد علاقه كردن است.

-ايجاد علاقه كردن؟

روباه گفت ‌: معلوم است. تو الان واسه من يك پسر بچه اي مثل صد هزار پسر بچه ي ديگر. نه من هيچ احتياجي به تو دارم ونه تو هيچ احتياجي به من . من هم براي تو يك روباه مثل صد هزار روباه ديگر ، اما اگر تو مرا اهلي كني هر دوتاي ما به هم احتياج پيدا مي كنيم. تو براي من ميان همه ي عالم موجودي يگانه مي شوي من براي تو ... اما اگر تو مرا اهلي كني انگار كه زندگي ام راچراغان كرده باشي. آن وقت صداي پايي را مي شناسم كه با هر صداي پاي ديگري فرق مي كند؛ صداي پاي ديگران مرا وا مي دارد در هفت سوراخ قايم بشوم اما صداي پاي تو مثل نغمه ايي مرا از لانه ام مي كشد بيرون. تازه ، نگاه كن آن جا آن گندمزار را مي بيني؟ براي من كه نان نمي خورم گندم چيز بي فايده اي است. پس گندمزار هم  مرا به ياد چيزي نمي اندازد. اسباب تاسف است. اما تو موهات رنگ طلا است مرا به ياد تو مي اندازد و صداي باد را هم كه تو گندمزار مي پيچد دوست خواهم داشت...

خاموش شد و مدت درازي شهريار كوچولو را نگاه كرد. آن وقت گفت : اگر دلت مي خواهد منو اهلي كن.

شهريار  كوچولو جواب داد: دلم كه خيلي مي خواهد ، اما وقت چنداني ندارم. بايد بروم دوستاني پيدا كنم و ازكلي چيزها سر درآرم.

روباه گفت : آدم فقط از چيزهايي كه اهلي مي كند مي تواند سر درآرد. آدم ها ديگر براي سر در آوردن از چيزها وقت ندارند همه چيز را همين جور حاضر آماده از دكان ها مي خرند. اما چون دكاني نيست كه دوست معامله كند آدم ها مانده اند بي دوست... تو اگر دوست مي خواهي خوب مرا اهلي كن!

شهريار كوچولو پرسيد :‌راهش چيست ؟

روباه جواب داد : بايد خيلي صبور باشي، اولش يك خرده دورتر از من در علف ها مي نشيني. من زير چشمي نگاهت مي كنم و تو هيچ حرفي نمي گويي، چون سرچشمه ي همه ي سوءتفاهم ها زير سر زبان است. عوضش مي تواني هر روز يك خرده نزديك تر بنشيني .

فرداي آن روز دوباره شهريار كوچولو آمد پيش روباه.

روباه گفت : كاش سر همان ساعت ديروز آمده بودي . اگر مثلا سر ساعت 4 بعد از ظهر بيايي من از ساعت سه تو دلم قند آب مي شود وهر چه ساعت جلوتر برود بيشتر احساس شادي و خوشبختي مي كنم. ساعت چهار كه شد دلم بنا مي كند به شور زدن و نگران شدن . آن وقت است كه قدر خوشبختي را مي فهمم. اما تو وقت و بي وقت اگر بيايي ، من از كجا بدانم چه ساعتي بايد دلم را براي ديدارت آماده كنم ؟ ... هر چيزي براي خودش رسم و رسومي دارد.

شهريار كوچولو پرسيد : رسم و رسوم يعني چه ؟

روباه گفت : اين هم از آن چيزهايي است كه پاك از ياد ها رفته است. اين همان چيزي است كه باعث مي شود فلان روز با باقي روزها و فلان ساعت با باقي ساعت فرق كند. مثلا شكارچي هاي ما ميان خودشان رسمي دارند و آن اين است كه 5 شنبه ها را با دخترهاي ده مي روند رقص. پس 5 شنبه ها بره كشان من است. براي خودم گردش كنان مي روم تا دم موستان. حالا اگر شكارچي ها وقت و بي وقت مي رفتند رقص همه ي روزها شبيه هم مي شد و من بيچاره ديگر فرصت و فراغتي نداشتم.

به اين ترتيب شهريار كوچولو روباه را اهلي كرد.

لحظه ي جدايي كه نزديك شد روباه گفت : آه ! نمي توانم جلوي اشكم را بگيرم.

شهريار كوچولو گفت : تقصير خودت است ، من كه بدت را نمي خواستم ، خودت خواستي ا هليت كنم.

روباه گفت : همينطور است .

شهريار كوچولو  گفت : آخر اشكت دارد سرازير مي شود.

روباه گفت : همين طور است .

-پس اين ماجرا فايده اي به حال تو نداشته.

-روباه گفت : چرا، براي خاطر رنگ گندم.

بعد گفت : برو يك بار ديگر گل ها را ببين تا بفهمي كه گُل تو در عالم تك است، برگشتنا با هم وداع مي كنيم و من به عنوان هديه رازي را به تو خواهم گفت.

شهريار كوچولو بار ديگر به تماشاي گل ها رفت و به آن ها گفت : شما سر سوزني به گل من نمي مانيد و هنوز هيچي نيستيد. نه كسي شما را اهلي كرده نه شما كسي را. درست همان جوري هستيد كه روباه من بود: روباهي بودمثل صد هزار روباه ديگر. او را دوست خود كردم و حالا تو همه ي عالم تك است.

شهريار كوچولو دوباره ادامه داد كه : خوشگليد اما خالي هستيد. براي تان نمي شود مُرد. گفت و گو ندارد كه گل مرا هم فلان رهگذر گلي مي بيند مثل شما. اما او به تنهايي از همه ي شما سر است چون فقط اوست كه آبش داده ام، چون فقط اوست كه زير حباب گذاشتمش ، چون فقط اوست كه با تجير برايش حفاظ درست كرده ام ، چون فقط اوست كه حشراتش را –جز آن چندتايي كه مي بايست پروانه شوند- كشتم، چون فقط اوست كه پاي گِلِه زاري ها يا خودنمايي هاو حتي گاهي بُغ كردن و هيچي نگفتن هاش نشسته ام، چون او گل من است.

و برگشت پيش روباه ؛

گفت : خدانگهدار.

روباه گفت : خدانگهدار ! ... و اما رازي كه گفتم خيلي ساده است: جز با چشم دل هيچي را چنان كه بايد نمي شود ديد. نهاد و گوهر را چشم سر نمي بيند.

شهريار كوچولو براي آنكه يادش بماند تكرار كرد: نهاد و گوهر را چشم سر نمي بيند.

-ارزش گل تو به قدر عمري است كه به پاش صرف كرده اي.

شهريار كوچولو براي آنكه يادش بماند تكرار كرد : ... به قدر عمري است كه به پاش صرف كرده ام.

روباه گفت : آدم ها اين حقيقت را فراموش كرده اند اما تو نبايد فراموشش كني . تو تا زنده اي نسبت به آني كه اهلي كرده اي مسئولي . تو مسئول گُلتي...

شهريار كوچولو براي آنكه يادش بماند تكرار كرد : من مسئول گُلمم...

 


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 2

ماهی خوشمل من


mahi mahi

ماهي هميشه تشنه ام


در زلال لطف بيكران تو .


مي برد مرا به هر كجا كه ميل اوست


موج ديدگان مهربان تو

زير بال مرغكان خنده هات


زير آفتاب داغ بوسه هات


- اي زلال پاك ! -


جرعه جرعه جرعه مي كشم تو را به كام خويش

 
تا كه پر شود تمام جان من ز جان تو !

اي هميشه خوب !


اي هميشه آشنا !


هر طرف كه مي كنم نگاه ،


تا همه كرانه هاي دور ،

عطر و خنده و ترانه مي كند شنا


در ميان بازوان تو !



ماهي هميشه تشنه ام


اي زلال تابناك !


يك نفس اگر مرا به حال خود رها كني


ماهي تو جان سپرده روي خاك !


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تو از مرگ می ترسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

die

چرا از مرگ مي ترسيد ؟
چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟

- مپنداريد بوم نااميدي باز ،
به بام خاطر من مي كند پرواز ،
مپنداريد جام جانم از اندوه لبريز است .
مگوييد اين سخن تلخ و غم انگيز است –

مگر مي اين چراغ بزم جان مستي نمي آرد ؟
مگر افيون افسون كار
نهال بيخودي را در زمين جان نمي كارد ؟
مگر اين مي پرستي ها و مستي ها
براي يك نفس آسودگي از رنج هستي نيست ؟
مگر دنبال آرامش نمي گرديد ؟
چرا از مرگ مي ترسيد ؟
كجا آرامشي از مرگ خوش تر كس تواند ديد ؟
مي و افيون فريبي تيزبال وتند پروازند
اگر درمان اندوهند ،
خماري جانگزا دارند .

نمي بخشند جان خسته را آرامش جاويد
خوش آن مستي كه هشياري نمي بيند !

چرا از مرگ مي ترسيد ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟
بهشت جاودان آنجاست .
جهان آنجا و جان آنجاست
گران خواب ابد ، در بستر گلبوي مرگ مهربان ، آنجاست !
سكوت جاوداني پاسدار شهر خاموشي ست .

همه ذرات هستي ، محو در روياي بي رنگ فراموشي ست .
نه فريادي ، نه آهنگي ، نه آوايي ،
نه ديروزي ، نه امروزي ، نه فردايي ،
زمان در خواب بي فرجام ،
خوش آن خوابي كه بيداري نمي بيند !

سر از بالين اندوه گران خويش برداريد
در اين دوران كه از آزادگي نام و نشاني نيست
در اين دوران كه هرجا ” هركه را زر در ترازو ،
زور در بازوست “ جهان را دست اين نامردم صد رنگ بسپاريد
كه كام از يكدگر گيرند و خون يكدگر ريزند
درين غوغا فرو مانند و غوغاها برانگيزند .

سر از بالين اندوه گران خويش برداريد
همه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آريد
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟
چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟
چرا از مرگ مي ترسيد ؟


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 2

انسان کمال خداوندگار است

 arameh

 

من نمي دانم

 

        - و همين درد مرا سخت مي آزارد –

 

 كه چرا انسان ، اين دانا

 

                اين پيغمبر

 

 درتكاپوهايش

 

       - چيزي از معجزه آن سوتر –

 

 ره نبردست به اعجاز محبت

 

 چه دليلي دارد

 

 كه هنوز

 

 مهرباني را نشناخته است ؟

 

 و نميداند در يك لبخند

 

 چه شگفتي هايي پنهان است ؟

 

 من برآنم كه در اين دنيا

 

 خوب بودن به خدا ، سهل ترين كارست

 

 و نمي دانم

 

 كه چرا انسان

 

              تا اين حد

 

                      با خوبي

 

                             بيگانه است ؟

 

                                          و همين درد مرا سخت مي آزارد

                                                                                          (( فريدون مشيري ))


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

شازده کوچولو موچولو

شازده كوچولو

چی شما رو خوشحال می کنه؟ یه جا از یک نویسنده (که عکسش این پایینه ) که می دونین کیه خوندم که شازده کوچولو البته گفته بود:

آنتوان دوسنت اگزو په ري

اگر به آدم بزرگ ها بگویید یک خانه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلوی پنجره هاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتما بهشان گفت یک خانه صد میلیون تومانی دیدم که صداشان بلند شود که واااااااااااای چه قشنگ!!


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

می بارد آرام برف ...

سلام. امروز آخرین روز دی ماه هست و خوشحالم از اینکه امسال دی ماه از دیدن برف و برف بازی محروم نشدم و برف سبک و خوبی بارید.

گرچه این برف و برف بازی ها و پیست رفتنها و تیوپ سوار شدنا و کلی بازی و مجسمه برفی و اینا برای بسیاری از ما شادی بخشه اما امیدوارم همه در این شادی سهیم باشن...

امیدوارم کودکی از ترس سوراخ کفشاش از برف متنفر نباشه...

امیدوارم پدر و مادری از نداشتن وضع مالی خوب و عدم تهیه وسایل گرمایشی و لباس برای اهل و خانواده سرافکنده و شرمنده نباشه ...

امیدوارم بارون و برف بباره و جریان دریاچه قم تکرار نشه ...

امیدوارم شادی باشه و ما انقدر سعه صدر داشته باشیم که در شادترین لحظه های زندگی یادمون باشه بگیم :

خدایا شکرت

آمین


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 2

به یاد آزیتا میزبان

27 دي بود كه رفتم  وبلاگ گردي ، يهو چشمم خورد به اسم يكي از دوستام كه تو دانشگاه با هم آشنا شده بوديم. آزيتا ميزبان!!!! و نوشته هاي جورواجور!!!! چه حرفايي ؟! باورم نميشد.

اواخر مرداد بود كه با دوستم اعظم براي گرفتن مدرك تحصيلي رفتيم بيرجند. تو اتوبوس سوار شده بوديم و منتظر بوديم راه بيفته كه من زنگ زدم كبريا. احوال پرسي كه چطوري و اينا. گفتم از بچه  ها چه خبر ؟ گفت خبر نداري ؟ گفت آزيتا فوت شده... من هاج و واج موندم. پرسيدم كي؟ گفت آخر تير. گفت بچه ها همه اومدن خاكسپاريش اما من نتونستم. پرسيدم چرا؟ گفت به من گفتن قارچ سمي خورده...

تا صبح كه رسيديم بيرجند ذهنم درگير بود... آخرين باري كه تو خوابگاه ديده بودمش موقع امتحاناي پايان ترم بود. جلوي سوئيت 18 ، اتاقاي وسط سالن ، مث هميشه لبه پنجره نشسته بود و درس هم مي خوند. سرور هم گاهي تو سالن و گاهي كنار آزيتا جزوه به دست مي يومد و با هم حرف مي زدن و باز به درس ادامه مي دادن.

آزيتا جزو دخترايي بود كه هميشه لبخند به لب داشت. دختر آروم و مهربوني بود. زود گرم مي گرفت . وقتي عضو انجمن اسلامي شد اومد تو اتاقمون كه به فرشته يه جزوه بده و از زهرا يك جزوه بگيره كه بچه ها پرسيدن از انجمن اسلامي چه خبر ؟ گفت منحل شده. ما كلي خنديديم ،‌خودش هم خنديد. موقع امتحانا بود و ديگه وقت نشد بيشتر با هم حرف بزنيم.

آخرين باري كه من بعد از دانشگاه ديدمش همين جا تو مشهد بود. با يكي از دوستاش كه اسمشو فراموش كردم نشسته بودن راسته خيابون اقبال لاهوري . روي نيمكت درست زير سرديس اقبال لاهوري . اوايل تير 89 بود . طبق معمول گفتيم و خنديديم. حالش خوب بود. مث هميشه گرم ومهربون . اون روز من تازه از دفتر فني مهندسي بر مي گشتم خونه و خيلي خسته بودم. خداحافظي كرديم و ... اواخر مرداد من اين خبر رو شنيدم.

راستش غصه امروز من خيلي بيشتر از اون روز شده. خبر فوت آزيتا شنيدنش راحت تر بود تا امروز كه ديدم  آدمايي كه بويي از انسانيت و احساس نبردن از اون پلي دارن مي سازن كه به اهدافشون برسن. اي كاش دست من بود تا نشون بدم يك من ماست چقدر كره داره.آزيتا كسي نبود كه بخواد خودشو از بين ببره . تنها يك سايت ديدم كه در مورد آزيتا سعي كرد يادشو آلوده به اين مباحث نكنه و اون مطلب زير رو چاپ كرده بود:

 

خواهر آزيتا ميزبان، عضو سابق انجمن اسلامي دانشگاه بيرجند، خبر منتشر شده از سوي رسانه‌هاي حامي فتنه مبني بر خودكشي خواهرش را بي اساس و دروغ محض دانست.

خواهر آزيتا ميزبان، عضو سابق شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه بيرجند در گفت و گو با خبرنگار سياسي «شبكه خبر دانشجو» ضمن تكذيب خبر منتشر شده از سوي رسانه هاي حامي اقليت سبز مبني بر خودكشي خواهرش،‌ اعلام كرد وي به دليل مسموميت در كارگاه پرورش قارچ جان خود را از دست داده است.

وي با انتقاد از انتشار چنين اخباري، خواهرش را فردي با انگيزه و داراي انرژي مثبت معرفي كرد و افزود: خواهرم دانشجوي مهندسي كشاورزي ورودي سال 84 دانشگاه بيرجند بود و در سال 86 با عضويت در شوراي مركزي انجمن اسلامي اين دانشگاه به فعاليت هاي سياسي و تشكيلاتي مشغول شد.

وي با بيان اينكه تصور خودكشي وي حتي در ذهن افرادي كه از نزديك با وي در ارتباط بودند نيز وجود نداشت، ادامه داد: آزيتا پس از فارغ التحصيلي در يك كارگاه  پرورش قارچ به كشت و توليد قارچ مشغول شد و زماني كه درحال گند زدايي كارگاه كشت قارچ بود، بر اثر بي احتياطي مقداري سم وارد بدن وي شد و به واسطه همين امر جان خود را از دست داد.
در همين راستا، دوستان سابق وي در شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه بيرجند نيز با ابراز تاسف از خبر فوت مرحومه ميزبان، وي را شخصي فعال و داراي ارتباط اجتماعي قوي و مثبت توصيف كرده و از درج خبر فوت وي در غالب خودكشي در سايت هاي ضد انقلاب ابراز تاسف كردند.

اين در حالي است كه سايت هاي بيگانه با درج خبر خودكشي آزيتا ميزبان، وي را عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه بيرجند دانسته و علت خود كشي وي را به دليل وجود فشارهاي اجتماعي و مشكلات تحصيلي اعلام كرده‌اند.

 

 


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 4

روزگاریست که ما را نگران می داری

فقط برای آزیتا دلم تنگه...

الهام قوی باش...

she went



ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مطالب گذشته

» پادشاه فصل ها: پاییز »» چهارشنبه 14 مهر 1400
» یک روز خوب رو می سازیم... »» شنبه 02 مرداد 1400
» سال نو مبارک »» دوشنبه 02 فروردین 1400
» سیستم پر حجم آلمانی »» پنجشنبه 09 اسفند 1397
» ورزش »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» تمرینات HIIT »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» اسفند و حال ایران »» سه شنبه 01 اسفند 1396
» وقتی دوستت دارم می گویی »» شنبه 10 تیر 1396
» روز زن مبارک »» پنجشنبه 26 اسفند 1395
» محرم »» جمعه 16 مهر 1395

تعداد صفحات : 7 صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7
قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ